دارم عادت میکنم به اینکه حرفی نداری
می خونم توی چشمات که دیگه دوسم نداری
دارم عادت میکنم به اینکه تنها بمونم
نمی خوام بیشتر از این تو رو پشیمون ببینم
نگران من نباش صدات تو گوشم میمونه
وقتی نیستی، تو شبام برام لالایی میخونه
میگه: اون روزا گذشت که عاشق چشمات بودم
میگه منو ببخش که دیگه نمیخوام بمونم
می دونم بودنت فقط از روی عادته
می دونم گذشتن از من واسه تو چه راحته
دست تو، تو دست من که سرد و بی حرارته
فقط این دل منه که واسه تو بی طاقته