مهموني ...(نمي دونم چرا يه لحظه حس كردم دارم خاله بازي ميكنم!!! آخه خواهر زادم هميشه اينجوري بازي ميكنه!!!)
خب الان از پنجره بي زحمت بيرون رو نگاه كن راست راستشو بهم بگو حتي اگه تو آپارتماني و ديوار همسايه بغلي رو مي بيني!!!!
بگو ببينم چه خبره آسمون در چه حاله بارون مياد...اي بابا ما كه دوباره برگشتيم...
جواب بده ميام مي خونم الان جدي جدي بايد با ابوقراضم برم پيش يكي از دوستان يه سري اطلاعات ازش بگيرم اي بابا بازم شبو بازم تنهايي و بازم درسو بازم سكووووووتتتتتتتتتتتتتت!!