massom11111
پسندها
1,510

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به گلاب دیگه چرا میگی اخه .... :w06:

    نه عزیز .... پشت در باشگاه که سهله .... در شعاع یک کیلومتری هم حاضر نمباشیم .... :w12:

    بنا به رعایت پاره ای ملاحظات .... دوس میداریم چند صباحی بیشتر زندگی کنیم .... :w16:
    ....
    ....
    من رفتم باید جارو بیاری اینجارو جارو کنی .... :w00:

    دیکسم زد بیرون از بس جارو و تی کشیدم اینجارو .... اون کفشای گلیتم دربیار .... :w06:
    :eek:سلام.منظورتون از آشنا چيه؟؟؟ ولي اگه دوست داشته باشين مي تونيم آشنا بشيم.:w30:
    نه مصی جان اصرار نکن .... :w12:

    یه بزرگی گفت زیاد به حرفای دخملا خوش بین مباش ای صنم .... عاقبتش به دره نیستی ختم میشه همیشه .... :w07::w12:

    منم که میدونی .... رو حرف بزرگترا نه نمیگم اصلا .... به جان حاج تقی راست میگم .... :lol:
    خب وقتی شیطونی من دوروخ بگم بگم نیستی؟؟دوماد یه نگاه تو چشمات بکنه میفهمه!!بعد فردای زندگی نمیگن اون خانمه به ما دورخ گفت؟!هان هان؟؟بعد اگه یه پسزر مجرد توفامیلشون داشتن دیگه من رو نمیان بگیرن
    خب حقیقت همیشه شیرین نیست مصی جان .... :w12::w07::whistle:

    به هر حال .... شما قهر باش .... ولی ما که قهر نمی باشیم .... :w12:

    از طرق مختلف وارد خواهیم شد تا کدورت از دل شما بزداییم ....هوووم .... :w16:
    سیلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام معصومی من..شیطون بلا چطوره؟خوبی نازنینم؟یالا شیرینی عروسی رو بده...یالا...از قدیم گفته ن عروس هایی که شیرینی ندن خوشبخت نمیشن هیچ یه قوز هم پشتشون درمیارن ...بدو!
    به به .... اقا به به .... ببین کی اومده از این طرفا گذری .... :gol:

    بابا پیارسال دوست .... پارسال اشنا .... امسال دیگه خیلی داداش .... :w02:

    خب از خودت بوگو .... از کجا شروع کردی .... به کجا رسیدی ....خوبی خوشی .... :w07:

    در مورد شیطان شک نکن .... هیچ حرفیو از من قبول نکن جز همینو .... صافزدم وسط دوابروی حقیقت .... :w16::w12:
    سلاااااااام مصومی .... خوبی خوشی ....:gol::w42:

    می بینم که باز دم اماتیحات(جمع مکسر امتحان) شیطون رفت تو جلدت .... :w14:.... هر چند شما خودت یه پا شیطونی .... :w35:

    درووووووووووود بر شیطان بزرگ .... :w31:

    دوبار فرصت داشتی نتونستی استفاه کنی .... دیگه فرصتت تموم شد عزیز ....:w29:

    قسمت شمام این بوده دیگه .... :w12:
    كوفت! :d

    انقد اخراج نشده بودم بعد از اينكه اخراج شدم كاربرا ميگفتن شادي ديگه چرااااا شده؟!!!! :eek:

    مرسي
    تو كجاهايي كه نيستي؟؟؟ تو هم مثه ارغووو بشورو بپزو بخورو بخوابو اينا ؟؟؟ :)
    دعاوم نکن دیگه مصوووممم:w05:

    خب قول میدم از این به بعد دوست با معرفتی باشم..قوله دخملونه میدم به خدا:redface:

    اخ اخ فدای کلاس گذاشتنت...خب الان فرض کنیم که دلتو بدست اوردم:D

    مصوم جون اینجا نمیگم..
    تو مسنجر برات آف میذارم
    خوبم ممنون عزیز دلم..:w40:
    به شانلی گفتم اتفاقا دیروز...اس ام اس فرستادم برات نرسیده بهت..هم نگرانت شدم...هم یه چیزی میخواستم بهت بگم

    من که جای خاصی نبودم...

    کلا میدونی که میزنه یه سرم گاهی نمیام:w05:



    ولش کن این حرفارو

    خودت خوبی؟؟؟
    باورم نمیشه باهم آنیم
    مصووووووووووووووووووووووووووووووووووووووومممم

    وااااااااااااااااااااااااااای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


    بیا بخلمممممممممممممممممممممم :w40:
    تهنایی : مصوووووووووووووووووووووووووووووم
    مصوم : کوفت
    تهنایی : نه مصووووووووووووووووووووووووووووووم
    مصوم : زهر مار
    تهنایی : نه نه مصووووووووووووووووووووووووووووووم
    مصوم : مرض
    تهنایی : نه نه نه مصوووووووووووووووووووووووم
    مصوم : جانم
    تهنایی : کوفت
    شیطونک خانومه ما چطوره؟؟

    چی چیو دریغ از یک احوال پرسی..من مگه چندتا مصوم دارم که اون یدونه ای هم که دارم احوالشو نپرسم..:w05:

    مصوم یه دونست:gol:
    یعنی منظورم اینه که حوصله دارید جواب بدید؟
    راستش من تا حالا بصورت عملی کار شبکه انجام ندادم.اما مباحث تئوریش رو زیاد دیدم.
    یه چند تا سوال دارم.مثلا می خوام بدونم توی یه شبکه محلی از طریق یکی از سیستم ها چطوری میشه شبکه رو هک کرد؟ یعنی مثلا بتونیم پسورد ادمین رو پیدا کنیم ، یه کارایی روی سیستم های دیگه انجام بدیم ، سرچ کنیم ببینیم اصلا چه آی پی هایی توی شبکه هستند و ...
    ممنون میشم اگه جواب بدی
    البته سوال زیاد دارم ولی فعلا زیاد مزاحم نمیشم
    قرار خصوصی کجا بود ... شام کجا بود .... اتی کجا بود .... من کجام .... اینجا کجاس .... شما کی هستی .... :surprised:

    می دونی .... ما روزی صدتا از این قرارای شام میزاریم .... اخرشم ختم میشه به چایی و قلیون .... :cry:

    اون شبم بی شام منو فرستادن خونه .... رسیدم خونه ساعت دوازده شب .... :cry:

    مثل ارواح رفتم بالای سر مامانم بیدارش کردم گفتم پاشو برای من شام درست کن .... :w04:

    گفت مگه بهت شام ندادن .... گفتم نه .... اینقدر نفرینشون کرد .... :w11:

    ولی ما حاضریم به همه شام بدیم حتی شما دوست عزیز .... :w16:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا