ای به محمّد بهشت ،یاسمن آورده ای     همسر شیر خدا ، شیر زن آورده ای
محور  هر پنج تن پنج تن آورده ای        هم سخن مرتضی ، همسخن آورده ای
هاجر و  ساراست این      مریم عذرا ست این
دختر زهراست این       زینب کبری ست  این
دختر ولیّ خدا اُخت حسین و حسن
دختر علم و کمال مادر صبر و  رضا                  یک حسن و یک حسین یک علی مرتضی
فاطمه ی دوّمی در  بغل مصطفی            هر سخنش یا حسین هر نفسش یا اخا
فاضله و عالمه    فاطمه ی فاطمه
قبله ی جان همه     بر لب او زمزمه
زمزمه اش برده دل  از شه گلگون کفن
آینه ی پنج تن طلعت زهرایی اش       می برد از خلق ،دل  خلقت طاهایی اش
سینه ی صحرایی و دیدۀ دریایی اش       همره مادر رواست  امّ ابیهایی اش
صبر، علمدار او      حلم ، گرفتار او
داغ ، شرربار  او     درد، خریدار او
عصمت و زهد و حیا بر تن او پیرهن
از شب میلاد  بود شعلۀ تاب و تبش      پیش تر از جدّ و باب خوانده خدا زینبش
قصۀ کرب و  بلا زمزمۀ هر شبش      فاطمه از جان ودل بوسه زند بر لبش
روح و روانش  حسین      تاب و توانش حسین
جان و جهانش حسین     ورد زبانش حسین