عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت
دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند ،من تو را
او را
کسی را دوست می دارم ...
برای چندمین بار.................................میدونی خودت
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
عید را، با زیباییهایش
با بهاری که شاید بهار همگان نباشد
بهاری که تنها بهار زمین بود، و دیگر زمین سبز نیست ....
عید را
تلخ و شادیهایش را
بگذریم از عید
یک سال گذشت ....
سال جدید را، برایت آرزوی شادی ها دارم
پرشور، پر انرژی و سرشار از موفقیت باشی
[IMG]
برای لحظه لحظههای زندگیت، آرزوی خوشبختی دارم
قلبی سفید، پاک، و آرام :gol: