جالب بود , مخصوصا وقتی فکر کردن داخال طویله رو یه جور میگه که حس یه دانشگاه به آدم دست میده .
حرف شما در بازه ایده هایی که در نظر دکتر شریعتی می آد رو قبول دارم , جبر ؟ معنی جبر چیه اصلا ؟ پس اگه اینو جبر بگی باید اینکه ما به دنیا می آییم و بزرگ میشیم و بقیه این چرخه رو هم جبر بگین !
ولی بیاین یه جور دیگه به این داستان نگاه کنیم .
از دید میجر , تصورش بر این بود که " بشر یگانه دشمن واقعی ما است " کلا دید اون از دریچه یک طویله بیشتر نرفته بود بعد می آد گسترش میده به تمام بشر چون تو چند تا مسابقه بیشتر شرکت کرده بود .
یا حتی وقتی می آد نطام زندگی رو مقایسه میکنه و میگه : برای همیشه وطیفه خود را در دشمنی نسبت به نوع بشر و راه و روش او به یاد داشته باشید , هر موجودی که روی دو گا راه میرود دشمن است و هر موجودی که روی چهار پا راه میرود یا بال دارد دوست است .... هیچ حیوانی نباید در خانه سکنا وید یا بر تخت بخوابد یا لباس بپوشئ یا الکل بنوشد یا با دخانیات ... "
یعنی تمام زندگی آدم ها رو صرف همین کارها میدونه
شما چی میگین ؟