نمیدونم چرا.نه بابا همه قط نگاه میکردن.هیشکی جرئت نمیکرد.
همه وحشت کرده بودن.آخه یهو بود بدون دلیل.بعد دستشون چاقو وقمه بود هر کی حرف میزد اونم میزدن دیگه،آدم عصبانی چیزی حالیش نمیشه که.
ببخش تورو هم ناراحت کردم گلم.
من فکر کنم ازم خیلی ناراحت شدین .من فقط میخواستم بدونم هنوز اون موقع یادتون هست یا نه.
اخه خواستم سلام بدم ترسیدم که دوباره ضایم کنین. اون روز از اون حرکتتون شکه شدم و یکم ناراحت اما جدی نگرفتم چون گفتم باهم دوستیم.
من عادتمه با همه خیلی صمیمی و راحت سلام و احوال پرسی میکنم که فکر کنم تو پستام دیدین اون موقع واسه من غیر منتظره بود.امیدوارم ببخشین