naz_brayan66
پسندها
726

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • امام حسن (ع):
    نیکی آن است که پیش از آن امروز و فردا کردن و تعلل و پس از آن منت نباشد.
    سلام آبجی خوبی
    امروز صبح که اومدم باشگاه
    نمیدونم چرا یک دفعه یادی از شما کردم و دلم تنگ شد
    گفتم بیام ببینم چی کار میکنی
    خوبی
    با امتحانا چی کار میکنی
    خوش میگذره
    سلام.
    مرسی.شما خوبین؟
    من زیاد به سایت آشنا نیستم ، فقط گهگاهی میام سرمیزنم.
    اسم شماهم قشنگ بنظراومد اومدم نگاه کردم .
    ازآشنایتون خوشحالم.
    سلام آبجی
    ممنونم از لطفت
    شکر خدا، بهترن، ممنونم که به یادمی و فراموش نمی کنی
    انشاالله که خودتم خوب باشی عزیز
    یکی به من بگه که عاشق شدن فامیلی چه گناهی داره تو رو خدا بگین مردم
    سلام عزیزدلم
    خوبی؟
    باررفتی حاجی حاجی مکه
    چندروزه دیدم ان نشده بودی
    خوب برای خودت مشغله درست کردیا
    ایکاش منم مثل توفعال بودم
    سلام
    اختیار داری عزیزم! من چاکر همه ی دوستای مهربونم هستم!
    این روزا یکم سرم شلوغه!
    راستی امروز روز خاطره هاست!
    هرچی از من به ذهنت میرسه تو یه کلمه بگو!
    سلام باجی
    پیس دییرم
    یوخ بابا کجا قوتولدو؟
    هنوز شروع نشده
    سن نجور؟
    دونیا گؤزلدی؟
    سلام مجدد برا امروز خوش اومدي كمتر مياي نكنه امتحانت شروع شده
    امام زین العابدین (ع):
    عجب دارم از مردمی که از خوراک به جهت زیان آن خودداری می کنند ولی از گناه بخاطر عاقبت بد آن پرهیز نمی کنند.
    [IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG]



    :w27:http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=138949

    بهترین اواتار را چه کسی دارد
    اگر دیدی و خوشتان امد ممنون میشم به من رای دهید
    سلام
    کیریسمس مبارک دوستان
    انشا ا.. سال خوبی داشته باشید

    یه روزی آشنا بودی ولی حالا . نمیدونم شاید دوباره سری به ما بزنی
    راستی عکسهای قشنگی ازت دیدم
    اگه میشه برام بفرست
    من رشتم نقاشه
    و عکس هم میگرفتم تا اینکه یه عشقی اومدو جاشو گرفت
    حالا که نمی تونم عکس بگیرم برام بفرست تا لاقل ببینم
    مناجات گنجشک با خدا
    گنجشک با خدا قهر بودروزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد
    و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
    گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
    سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
    گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
    خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت
    های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد
    سلام خانومي حالي از ما نميپرسي حالت خوبه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا