يعني اوضاع احوالت اينقدر خرابه كه متوسل شدي به دست به دعاي من؟ قضيه چيه؟
-
هيچ كدوم!
شكلك هاي اولش براي هم خوني با شعرن، شعر هم وصف حال الان توئه، جاش بود بنويسم، خنده تهش هم بيانگر عشق والاي من به مردم آزاريه!
نه خواهش میکنم این چه حرفیه شما بزرگوارید..شما مموشی باشگاه هستید شما مامانشون هستید...جسارت ما رو ببخشید...ولی در کل حال می کنم یکمی سر به سرت بذارم ایرادی داره؟
عجب...شما شدی وکیل ایشون؟ عجب مموشی...حالا با ما اینجوری می کنی؟
ميرن آدمــــا
، از اونا فقط ، خاطره هاشـــــــــون به جــــــــــــــــــا مي مــــــــــــــــــــــونه! [IMG]
سلام كوچولو،
اين اناره كه گذاشتي خيلي گنده هست ها! راستي اين كه آواتار نمي ذاري هم مربوط ميشه به آب دهني شدن رنگ نوشته هات؟ هان، هان؟
این قبلا کاربر فعال شده بوده...دی اشتباه کردی مموشی...
این که کاربر فعال شده! ادمین انجامش داده؟
سلام آرام جان، احوالت عزیز؟ خوبی؟ سلامتی؟ سرما که نخوردی؟ چاخ که هستی؟ مموشیت چطوره؟ بهش بگو کم هویچ بخوره... چشم اون دو تا هم فعال شد..ولی باشه...برات دارم رفتی سریع گذاشتیش کف دستش که بیاد باهام دعوا کنه؟ باشه..بچرخ تا بچرخیم...
سلام آرمش
وقت داری ؟
اره.اينو يه كليپ ديدم ازش در مورد يه بچه سرطاني بود.خيلي جالب بود...خوشم اومد.
البته من به ليريكسم خيلي اهميت ميدم.
آرام دوميرو عاشقشم.من عاشق اين سبكام...
به به ارامش خوبی ؟ سلام :دی .. کم پیدایی ؟!
مرسی قشنگ بود
ایشالا خوش گذشته باشه بهت ( یلدا )
سلام
خوبین؟
ببخشید که باز کار دارم و مزاحمتون شدم.
میشه لطفا لینک تاپیک زیر که براتون میذارم رو به بخش ادبیات منتقل کنید؟
فکر کنم اونجا بیشتر مورد استقبال قرار بگیره.
http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=1465120#post1465120
مرسی آرامی. یلدای تو هم مبارک عزیز. البته با یه کوشولو تاخیر 
مرسی سرخک جان، یلدای تو هم مبارک باشه!
چي شد؟؟
نظرتو نگفتي؟؟
همون ديگه...خودش!
الهي...عكس داداشم اومده بالا!
حالا چرا اين هوا؟؟
ميپرونيم.كلا ما تو كار پروندنيم.
حالا باش و ببين.
يكيو زير سر گذاشتم...
بده دارم دعاي خير ميكنم در حقت!
مامان گفته تا ارامو نپرونم ني ذارم تو بپري!
حالا خر بيارو باقالي بار كن...
دي!
تو نگرون من نباش.
زندون كه سهله!من حاضرم گوانتانومو رو به جون بخرم.
تو فقط برو خونه ي بخت...
حاااالا.اگه دري به تخته خوردو گوش شيطون كر،حسودا لال شن الهي برن بميرن!!
شوما عروس شدي خودم با غل و زنجير ميبندمت به خونه ي بخت!
ميگن مادرو ببين.دخترو بگير!!
ني گن خواهرو ببين خواهرو بگير كه صد البته اگه مورد دوم صحيح بود كه چه بهتر!
خواستگار بود كه از درو ديوار خونمون بالا ميرفت.اينطور تار عنكبوت نمي بست!
خب بوگو ديگه.حتما بايد بپرسم؟؟
عروسي تو؟؟؟
مگه تو عروسيم ميكني؟؟دي!!
باز گفت شوهر؟؟!
حالا كه شوهر...
لاي لاي لاي...
فرداي عروس تو؟؟!!
يعني چي؟
اره ديگه.من بست ميشينم خونه.منو چه به ولگردي؟؟
خب يه بار گفتي.داداش منم تحملش حدي داره.چن وقته سپردمش دست تو چيكار كردي؟هان؟
همش تخصير منه!
اره ميبيني؟؟اعصاب ندارم...
چقد ديگه تظاهر؟؟
تو هم انقد گير نده به داداش من چنتا دوست داره؟؟!فضول!
قبول دارم.بداخلاق هستم.زشت نيستما...
اينو ورش دار.
نه حسن خودمم. نمیشناسی معروفما :دی
شب خوش.
ممنون عزیزم. لطف کردی.
میگم خسته شده حافظ انگار :دی -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
