سلام سودابه ی گل
خوبی
شب یلداس واست تفال زدم به حافظ
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامیو پیامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه جوانان
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
دانست مه خواهدشدنم مرغ دل از دست
وزآن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکر لب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
شب یلدایت برفی و سرد و قشنگ
یاعلی