Mitra_Galaxy
پسندها
2,215

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدایا صراط مستقیم را در غدیر به ما شناساندی....
    توفیق رهروی علی ( ع ) را نیز خود به لطف بیکرانت به ما عنایت کن
    عیدتون مبارک...


    عیدت مبارک ...

    امیدوارم توی این روز قشنگ دعاهای خوبت مستجاب بشه ...

    .

    .

    .

    التماس دعا ...


    خنده هایم شکلاتی شده اند ... زیادی خالص ... تلخ !

    می دانی ، هوای بهشت به سرم زده است ...

    غمی که مرا فرا خواهد گرفت

    وقتی بوی گل هایش نفس هایم را آلوده باشند ...

    و من بغض خواهم کرد

    و غرق در لذت خواهم شد ...

    می گویند

    آدمی به خدا نزدیک است ...

    بسیار نزدیک ...

    هر گاه که اندوهگین باشد ...

    هرگاه به شدت اندوهگین باشد ...!
    سلام ميترا جان
    خوشحال ميشم نظرتوبگي
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=131946


    ورق می خوریم

    همچون دفتری کهنه در باد ...

    و برگ هایمان در خاک گم می شوند ...

    و با باد همسفر

    و در آب جاری ...

    و روزی خواهد رسید

    که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ...

    و آن روز دانه های درشت کلمات

    از هیچ متولد خواهند شد ...!
    چه خوش افسانه ميگويي به افسونهاي خاموشي
    مرا از ياد خود بستان بدين خواب فراموشي

    ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگيرم
    كه من خود غرقه خواهم شد درين درياي مدهوشي

    مي از جام مودت نوش و در كار محبت كوش
    به مستي ، بي خمارست اين مي نوشين اگر نوشي

    سخنها داشتم دور از فريب چشم غمازت
    چو زلف گر مرا بودي مجال حرف درگوشي

    نمي سنجند و ميرنجند از اين زيبا سخن سايه
    بيا تا گم كنم خود را به خلوت هاي خاموشي
    سلام میترا جان خوبی؟کم پیدایی گلم کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....
    سلام میترا جونم......خوبی عزیزم؟؟؟؟

    منم دلم برات یه ذره شده بود...

    راستش درگیر امتحانام..
    میخوام این ترم دیگه تمومش کنم برگردم خونه..
    از راه دور بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــوس
    سلام سلام
    تعجب نكن ....هنوز سر قولم هستم فقط يه خبر باحال
    ميترا ديشب
    يكي رو ديدم
    كه تو ميدوني كيه؟؟؟!!!!
    راهنمايي يه زماني از كلاس گذاشت رفت تهران اگه نشناختي بهم زنگ بزن (فقط گوشي)
    بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم---همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم----شدم آن عاشق دیوانه که بودم
    در نهانخانه جانم رخ یاد تو درخشید----بوی صد خاطره پیچید یاد صد خاطره خندید
    یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم----پرگشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
    به تو گفتن حذر از عشق ندانم نتوانم----سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
    روز اول که دلم به تمنای تو پر زد----چون کبوتر لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی-----من نگسستم نپریدم نرمیدم
    .
    .
    .
    بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم؟؟؟؟؟


    نه !‌
    شکايت نکن
    کوه هم که باشد
    گاهي
    دم غروب که مي شود
    انگار دلش مي لرزد ...
    به خدا قسم
    اصلا انگار طور ديگري ست !‌
    انگار ايستاده مي افتد
    ايستاده مي گريد
    و ايستاده مي ميرد ...
    پس گلايه نکن !‌

    ...

    از تو چه پنهان
    با تمام بي پناهي ام
    گاهي ايستاده
    در پس همين وجود
    در پس همين خنده هاي سرد
    در پس همين گريه هاي گرم
    هي مي ميرم و زنده مي شوم !

    ...

    سخت است
    صبور باشي ...
    و در حجم اين سکوت
    نـفـسـت بنـد نيـايـد ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا