ah25_km
پسندها
75

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام دوست عزيز:gol:
    من ناديام,و از توضيحات شما هم ممنون:smile:
    نظرت رو در مورد موسيقي قبول دارم, 100% درسته,ولي خب اگه بشه ,چشم حتما ادامه اش ميدم
    اومدن من هم به باشگاه خودم ميدونم كه ديردير ميام ,وقتشو خيلي ندارم
    فعلا سرم خيلي شلوغه ولي بازم سعي ميكنم كه تا فرصتي پيدا ميشه حتما يه سري بزنم
    آخه هر وقت هم كه مياي اينجا نميتوني كه كمتر از 1ساعت بموني ,خب ديگه اينم از خوبي اين باشگاهه:Dو البته دوستان خوبترش:smile:
    راستي دانشگاه شما كدوم شهره؟راضي هستي ازش؟
    برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
    لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
    تو را به خاطرخاطره ها دوست می دارم
    برای پشت کردن به آرزوهای مهال
    به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
    aali booood :) mamnoon azizam !
    اگه یه روز بغض گلوت را فشرد :
    خبرم کن .......
    بهت قول نمیدم که .......
    میخندونمت
    ولی می تونم با هات گریه کنم.
    اگه یه روز خواستی در بری .....
    حتما خبرم کن .......
    قول نمیدم که ازت به خوام وایسی.
    اما می تونم با هات بیام.
    اما .....
    اگه یه روز سراغم را گرفتی و خبری نشد .....
    سریع به دیدنم بیا .....
    احتمالا بهت احتیاج دارم


    خدا را در آغوش کشیدم ...

    خدا زیاد هم بزرگ نیست

    خدا در آغوش من جا می شود ...

    شاید هم آغوش من خیلی بزرگ است !

    خدا پیشانی مرا می بوسد و من از لذت این بوسه مست می شوم ...

    خدا یک بار به من گفت:

    تو گناهکار مهربانی هستی !

    و من خوب می دانم که گناهان من چقدر غیر قابل بخششند ...

    و به یاد می آورم که او خداست و می بخشد ...!


    دنیای ما چون بازیِ تاب است
    وقتی به اوج میرسیم یادمان میرود که چگونه رسیدیم
    دلمان تنگ میشود
    بر میگردیم
    تا او را ببینیم
    اما دریغ وقتی دیدیمش
    دلمان برای اوج تنگ میشود
    عجب دنیایی است
    همه اش دلتنگی است


    دوست دارم کسی پیدا شود برایم حرف های خوب بزند ...

    قصه های خوب بگوید ...

    دوست دارم دست هایش بوی خدا بدهد ...

    خنده اش مرا یاد زندگی بیندازد !

    زندگی اش مرا یاد چیزهای خوب بیندازد ...

    یاد بچگی ام بیفتم ...

    دوست دارم بچگی ام را بغل کنم ...

    .

    .

    .

    دوست دارم کسی پیدا شود برایم قصه های خوب بگوید ...!
    داداشی من دیگه می رم اومدم تازه رفته بودی کاری بود پیام بذار می جوابم تا بعد موفق باشی و ....بابای
    نه شنبه يكشنبه كلي كلاس پيچونديم رفتيم . از اين كارا كم ميكنم . ولي اين هفته قول ميدم بخونم .
    ولي انصافا خوش گذشت.
    بلهههههههههه مگه قرار نبود بشینیدو درست رو بخونی ای .........از اون فراریهاشی ها...خوبه خوش گذشته پس ...خوش به حالت....کل هفته اونجا بوددید؟
    شما لطف دارین داداشی...اره این ترم خیلی پروژه داریم و میشه گفت همیشه باید بشینیم گروهی کارهای هفتگی اش رو انجا م بدیم بعضی درسارو هم در حد خودش کم و بیش خوندم ...ولی هنوز اون برنامه ریزی درست رو ندارم که....شما چی ؟موفق شدی؟
    سلام علیک چه عجب شما خوبید داداشی بالاخره اومدی بودم اومدم بودید..
    من می ام شما نیستی شما هم می اد ما نیستیم اون هم به فاصله 5 یا 15 دقیقه...................خیلی بامزه است
    ای بابا ........ای بابا (هه هه هه )خیلی بامزه شده اومدن و رفتن ما .....متوجه شدی داداشی از صبح هر دومون .....گیر اینجاییم!!!!!!!!
    ا داداشی اگه من هم 15 دقیقه زودتر اومده بودم تو هم بودی ای .........اکشال نداره بازم می سرم اون موقع شاید باشی پس فعلا موفق باشی و ...
    بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم

    اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم


    بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم

    اگر از عاقبت پرسی بدان نازک دلی خستم


    بیا از درد حکایت کن که من محتاج آن هستم

    اگر از زخم دل پرسی بدان مرحم بر آن بستم


    مجنونم و مستم به پای تو نشستم

    آخر ز بدیهات بیچاره شکستم



    مجنونم و دستم به دامان تو بستم

    هوشیار شدم آخر از دام تو رستم
    سلااااااااااااااااااااااام خوهفی؟باز من اومدم نبودی که .............خوش می گذره ............فعلا موفق باشی و....
    سلاااااااااااااااااااام داداشی گل وگلاب خوبی خوشی سلامتی ؟ای وای بیست دقیقه پیش بودی ها رفتی اکشال نداره اومدی بیای ها....موفق و سربلند باشی .
    وقتی نگاهی تو را مسخ می کند
    و تمامت را می گیرد
    جز فکر کاشتن بوسه ای بر لب
    و به دست آوردن دلی که دلت را تسخیر کرده
    چیزی در خودت نمی بینی ،
    حسرت نوازش چهره ای که بر تو لبخند می زند
    تو را به مرز دیوانگی می کشاند ...
    وقتی سر انگشتانت حرف می زنند
    و لب ها غرق در بوسه های مکرراند ...
    یک آن شک می کنی
    که شاید این عشق باشد ...
    شاید


    من دختری بودم

    تنها در دنیای خودم

    آروزیم خانه ای بود در بین درختان ...

    من یک رویا داشتم

    که از بلندترین نقطه پرواز کنم !

    ...

    میان برگها قدم زدم

    و از خدا پرسیدم

    من کجا هستم ؟!

    ...

    ستاره ها به من لبخند زدند

    و خدا با خیالی آرام به من گفت

    در من ...

    ...

    حالا که زمان گذشته است

    و خاکستری شده ام

    آماده ام تا

    از بالاترین نقطه پرواز کنم

    ...

    وحالا میفهمم خدا به من چه گفت ...!


    در ابتدای زمین

    کنار آسمان نشستیم

    و دعا کردیم

    شاید ...

    تمام آرزوهایمان

    باران شود ...

    ندانستیم

    تمام خاکسترمان را

    آب خواهد برد

    .

    .

    .

    با چشمهایی سرخ و سنگین

    به آرزوهای دور و دراز خوابهای کودکیمان

    نگاه می کنیم ...

    و بی هیچ قصه ای

    به خواب می رویم ...!
    سلام دوست عزيز
    اميد دارم كه خوب و خوش باشي
    ممنون از عكسات خوشملن;)
    نظر دادن راجع به آواتار دوستان جسارت نيست,لطفه:D
    موسيقي هم بايد بگم كه نشد ,روزگار بد تا كرد با ما,ادامه خيلي كارا رو ازمون گرفت
    تو راست ميگي واقعا ساز يه دوسته كه هيچ وقت آدمو تنها نميذاره و به قول تو ناز نميكنه
    راستي يه سوال...؟ من اسم شما رو نميدونم
    اين نام كاربريتون يعني چي؟مخفف چه چيزاييه؟(البته اگه جسارت ندونين)


    خاطرات کودکي من ... کودکي تو ...

    خوشبختي را

    به رنگ ديروزها

    ترسيم کرده اند ...

    روزها چه زود گذشت ...

    و ما چه ساده گم شديم ...!
    سلام جناب.. واسه اون گل قشنگت ممنونم خیلی زیبا بود..
    تقدیم به شما..همیشه گل باشی..

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا