..خواهر عزیزم وقتی کلمات دست به دست هم میدهندودر پرتو احساس جاری میشوند مرایاری بازایستادن نیست ناگزیرمی نویسم انچه را ذهن معیوبم تمنا می کند و...
و این بار هم برخلاف روال معمول نوشته جدیدی را در تالار ادبیات گذاشتم می دانم دوباره این پنجره را خواهید بست
اما من ازپشت این پنجره بسته به شما می نگرم به درختی زیبا که پشت شیشه های باران زده پنجره شفافیت خود را پنهان کرده است
بانوی

به دست