عروس و پدرشوهر؟؟؟
-
برای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
مبارزه شروع شد حاجي..
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=118085
سلام
چرا مرتضی جان؟ تو چرا؟
بذار یه چیزی رو روراست بهت بگم:
وقتی دیدم اون شماره یک از امضات حذف شده خیلی خوشحال شدم، من قبلا به آرش هم گفته بودم که خط فکری و اهداف ما با اهداف بقیه دوستان خیلی متفاوته!
ما معتقدیم اسلام تنها راه سعادت بشریته! اما دوستانی هستند که مخالفتشون با احمدی نژاد تنها بخاطر مواضع انقلابی ایشونه!!! درست برخلاف ما که معتقدیم آقای احمدی نژاد با اعمالشون آبروی اسلام رو میبرند!
آب ما با این دوستان توی یک جوی نمیره...
امام هم از همون ابتدا خط خودشون رو از مجاهدین جدا کردند!
حاجي نور چشمموني..
مهم نيس اين و اون چي ميگن..
مهم اون دنياس كه مبادا سرمون جلو خدا پايين باشه..
ديشب وقتي اون حرفو زد يوزا ميدوني ياد چي افتادم؟!
ياد شباي اطلاعات عمليات بدر..
اون شبايي كه حاج مهدي باكري به اونور جزيره .. جايي كه حميدش افتاده بود خيره ميشد و گريه ميكرد..
روزايي كه حاج مهدي شبا خواب نداشت و زجه ميزد تا شهيد شه..
اره داداش..ياد اونا ميوفتادم و گريه ام بند نميومد..
تا خود 5 گريه كردم حاجي..
آدرس بده در خدمتیم ... در ضمن من دارم با سرویس می رم خونه ... پیام بده بعداٌ جواب می دم .
فدات شم ... من که از خدامه ولی یه راه دیگه باید پیدا کرد .
IMG]http://i840.photobucket.com/albums/zz324/mcrhoney/Peace_by_karisweet.jpg[/IMG]
تا من نیام که نمیاب قربون اون شکل ماهت ...
حاجي ديشب خيلي اعصابم بهم ريخته بود..
نميدوني چي كشيدم..
تا 5 صبح مثل اسفند رو اتيش بودم!
اومدم كه يه عده رو سر جاشون بشونم..
ديگه واسم هيچ چيز مهم نيست..
اون يوزا رو كه ميشناسني اره؟
ديشب دقيقا اسلام و شهيد باكري رو جلوم به مسخره كشيد!!
خودش توهين ميكنه بعد ميگه چرا بهم توهين كردي!
بعد كه جوابش رو ميدي!
سلام حاجی
کم پیدا شدی سید جون...
کتاب رو خوندی؟ نظرت چیه؟ خصوصی بهم بگو...
حاجي دلمون برات به اندازه نخود شده..
به ياد شهدا باشيم:
http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=114031
[IMG]
سلام حاجي گل خودمون برادر ديگه حالي از ما نمي پرسي ؟ چي شده ؟
نه عزیزم ما تو اینترنت هیچی خصوصی نداریم ... من تو این موضوع (امنیت اطلاعات) کار کردم .
ببخشيد برادر حاجي!
يه لحظه قاطي كردم!
به هر حال شما واردتري
قصوري بوده به بزرگي خودتون ببخشيد
پیام هایی که برای هم ارسال می کردیم ... من اونجا کاملا خودمو معرفی کردم .
اما در باره عملیات: باور کن خیلی دارم به ذهنم فشار می آرم ... 20 رمضان همراه با ل 27 زیر نظر قرارگاه فتح با هم عمل می کردند ... جاج احمد هم حضور داشت .... یادمه مرحله دوم عملیات بود جزایر شمالی و جنوبی مجنون کاملاٌ در دستمان بود بعد از عدم موفقیت در محور زید قرار شد لشگر 14 و 27 محور طلائیه را به مجنون الحاق کنند ... تا صبح جنگ سختی در گرفت و از اونجایی که دشمن در این محور تمرکز کرده بود و بدلیل کوچکی منطقه و حجم بلای آتش موفق به الحاق نشدیم .
قوربونت بامرام .....انگار سرت شلوغه .....بعدا مزاحم میشم -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
