yuhana
پسندها
1,037

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوبه خدا رو شکر. امروز رفتم بیمارستان یه کوچولو میتونست صحبت کنه یعنی فقط چندتا کلمه...

    aziiiiizamiii:heart:


    خدایا...

    مردمانی را دیدم که تسبیح به دست گرفته و دانه دانه ذکر تو را می شمردند به عادت آنگونه با شتاب و متصل نام تو را می خواندند که گویی در معامله ای از تو چیزی ستانده اند و اکنون بهای آن را می پردازند!
    و اندیشیدم که آیا در هر بار خواندن نامت ، بزرگی و لطفت را نیز در ذهن تداعی می کنند؟!
    مردمانی را دیدم که کاغذی دعا به بهایی می خریدندو چون نسخه ای از فروشنده چند بار و چگونه خواندنش را برای رفع حاجت طلب می کردند!
    و اندیشیدم که آیا ترا می خوانیم تا بستانیم یا ترا می خوانیم چون دوستت داریم؟!

    مهربانترین...

    به ما بیاموز
    که دل آدمی عصاره وجود اوست ،حرمت دل ها را از یاد نبریم

    به ما بیاموز
    که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم

    به ما بیاموز
    که سوگند راست بودن دروغمان را نام تو نسازیم

    به ما بیاموز
    که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم

    و به من بیاموز
    که دوستی ام را بندی به پای دوستان نسازم و در همه حال دوستشان بدارم. حتی اگر فراموشم کنند ...
    سلام سلام
    به به مبارکت باشه :)
    از کدوم شرکت گرفتی بالاخره؟راضی هستی؟
    باز به مرام بعضی ها حداقل میان یه سلامی می کنن، اما بعضی ها اصلا هیچ....اصلا سلام هم بلدی؟



    حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود ... تا باز به آغاز می رسم !

    می میرم ، دوباره زنده ام می کند ...

    ایمان می آورم ، می جنگم ، می میرم !

    می نویسم ، خط می زنم ...

    خط خوردگی هایم را حفظم ، می نویسم !

    فریاد می زنم ، می گریزم ، می گریزانم ...

    ضجه می زنم که بازگرد، باز طغیان می کنم !

    خدا می سازم ، توبه می کنم ، سجده می کنم ...

    در سجده به مامنم کافر می شوم ، بی خدا می شوم ...

    .

    .

    .

    از این همه تکرار حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود تا به آغاز می رسم ...!


    ستاره
    سلام دیگه باید بگیرم بخوابم
    نه بابا ناراحت شدی.. زبان پست زدنم با زبان گویشم و با زبان پیام درصفحه ام متفاوته.. هرجایی سبکی رو میطلبه..
    راحت باش.. من به این زودیا قرار نیست بیفتم..
    ای بابا، چرا حرف در میارید برا من؟؟ تازشم فردا زیاد نیستم
    الانم دارم میرم

    شبت هرچی دوست داشتی!!
    خوش گذشت اما بعدش حالمون شدید گرفته شد. مامان بزرگم دیشب سکته کرد...:cry::cry::cry:
    سلاااااام یوحنا جونم:heart:

    خوبم مرسی. خوبی خودت؟

    مسافرت بودم عزیزم...
    تازه خبر نداری شبت قشنگ رو یکی دیگه میگه! اگه اگه اگه اشتباه نکنم گلابتون میگه مدیر تالار ادبیات، من یه عمر گفتم شب خوش، الان احساس میکنم خوصله ام رو سر میبره، برا همین تا اطلاع ثانوی از همین استفاده میکنم!!


    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    .

    .

    .

    خدايا اما به‌ ما برگردان، آن‌ معجون‌ تلخ، آن‌ اكسير مقدس، آن‌ صبر قشنگ‌ را ...
    طعمش‌ تلخ‌ بود. تلخي‌اش‌ را دوست‌ نداشتيم...نمي‌دانستيم‌ كه‌ دواست. دواي‌ تلخ‌ترين‌ دردها...نمي‌دانستيم‌ معجون‌ است! معجونِ‌ انسان‌ شدن...گمش‌ كرديم. شيطان‌ از دستمان‌ دزديد! بي‌طاقت‌ شديم‌ و ناآرام. دهانمان‌ بوي‌ شكايت‌ گرفت‌ و گلايه...‌

    و تازه‌ فهميديم‌ نام‌ آن‌ اكسير مقدس، نام‌ آنچه‌ از دستش‌ داديم، «صبر» بود...

    ديگر عزم‌ آهني‌ و طاقت‌ فولادي‌ نداريم، ديگر پاي‌ ماندن‌ و شانه‌ سنگي‌ نداريم. انگار ما را از شيشه‌ و مه‌ ساخته‌اند. براي‌ شكستن‌مان‌ توفان‌ لازم‌ نيست. ما با هر نسيمي‌ هزار تكه‌ مي‌شويم. ترك‌ مي‌خوريم. مي‌افتيم، مي‌شكنيم، مي‌ريزيم‌ و شيطان‌ همين‌ را مي‌خواست!

    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    از اينجا تا تو هزار راه‌ فاصله‌ است. ما اما چقدر بي‌حوصله‌ايم. ما پيش‌ از آنكه‌ راه‌ بيفتيم، خسته‌ايم. از ناهموار مي‌ترسيم، از پست‌ و بلند مي‌هراسيم، از هر چه‌ ناموافق‌ مي‌گريزيم...
    شانه‌هايمان‌ درد مي‌كند، اندوه‌هاي‌ كوچكمان‌ را نمي‌توانيم‌ بر دوش‌ كشيم،ما زير هر غصه‌اي‌ آوار مي‌شويم، توي‌ سينه‌ ما جا براي‌ هيچ‌ غمي‌ نيست...
    این فازش با اون فازا فرق میکنه
    این فازش خیلی فاز میده
    نتونستم کاری کنم ازم گرفتنش
    بیخیال
    فاز خودت چطوره دوست جون؟
    نیستی؟؟ خب نمیگم دیگه
    خیلی هم کمه! لیست دانلود من رو ببینی اشک از چشمانت سرازیر میشه!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا