نه گفتنم واقعیه چون دوستم در عین حال که دانشجو هست شاغل هم هست و واقعا زحمت میکشه
علنی گفتنم هم دلیلش اینه که خیلی از خانمها اینجوری نیستن و من رو اکثریت صحبت کردم نه اقلیت , البته جدا از جنبه شوخیش ...
سلام
تاپیک شلوغ شد اینجا جوابت رو میدم .
خدا وکیلی چند درصد از خانم ها همه این شرایط رو درک میکنن . من یه طرفه نمیخوام قضاوت کنم ولی جدا از جدی یا شوخی بودن این مساله باید بگم اونجا همش شوخی بود ولی خانم ها هم اون خانم های اون دوره های قبل که پا به پای آقایون کار می کردند نیستند
یه کم انصاف داشته باش ...
یا که به راه آرم این صید دل رمیده را
یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را
یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن
یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را
کودک اشک من شود خاکنشین ز ناز تو
خاکنشین چرا کنی کودک نازدیده را؟
چهره به زر کشیدهام، بهر تو زر خریدهام
خواجه! به هیچکس مده بندهی زر خریده را
گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر کنی
کی ز نظر نهان کنم، اشک به ره چکیده را؟
گر دو جهان هوس بود، بیتو چه دسترس بود؟
باغ ارم قفس بود، طایر پر بریده را
جز دل و جان چه آورم بر سر ره؟ چو بنگرم
ترک کمین گشاده و شوخ کمان کشیده را
خیز، بهار خونجگر! جانب بوستان گذر
تا ز هزار بشنوی قصهی ناشنیده را
گاه همچون صبح خندانم نمیدانم کی ام---گاه همچون ابر گریانم نمیدانم کی ام
گاه همچون قطره هستم محو دریای وجود---گاه چون دریای عمانم نمیدانم کی ام
گاه خاک تیره ام در زیر پای این و آن----گاه چون خورشید رخشانم نمیدانم کی ام
گاه در عرشم گهی فرشم نمدانم چرا----گاه جسم محض و گه جانم نمیدانم کی ام
گاه از شادی غمینم گاه از غم شادمان----من به کار خویش حیرانم نمیدانم کی ام
گاه در بند قیودم گاه در بزم شهود---گه گدایم گاه سلطانم نمیدانم کی ام
گاه فرعونم به نیل و گاه موسی ام به تور---گاه کافز گه مسلمانم نمیدانم کی ام
چند میپرسی ز کاشانی کجایی کیستی-----من که محو روی جانانم نمیدانم کی ام