خدايا، ما را ببخش، اين تعريف انسان نيست. ما ديگر ايوب نيستيم...
.
.
.
خدايا اما به ما برگردان، آن معجون تلخ، آن اكسير مقدس، آن صبر قشنگ را ...
-
خدايا، ما را ببخش، اين تعريف انسان نيست. ما ديگر ايوب نيستيم...
.
.
.
خدايا اما به ما برگردان، آن معجون تلخ، آن اكسير مقدس، آن صبر قشنگ را ...
طعمش تلخ بود. تلخي‌اش را دوست نداشتيم...نمي‌دانستيم كه دواست. دواي تلخ‌ترين دردها...نمي‌دانستيم معجون است! معجونِ انسان شدن...گمش كرديم. شيطان از دستمان دزديد! بي‌طاقت شديم و ناآرام. دهانمان بوي شكايت گرفت و گلايه...
و تازه فهميديم نام آن اكسير مقدس، نام آنچه از دستش داديم، «صبر» بود...
ديگر عزم آهني و طاقت فولادي نداريم، ديگر پاي ماندن و شانه سنگي نداريم. انگار ما را از شيشه و مه ساخته‌اند. براي شكستن‌مان توفان لازم نيست. ما با هر نسيمي هزار تكه مي‌شويم. ترك مي‌خوريم. مي‌افتيم، مي‌شكنيم، مي‌ريزيم و شيطان همين را مي‌خواست!
خدايا، ما را ببخش، اين تعريف انسان نيست. ما ديگر ايوب نيستيم...
از اينجا تا تو هزار راه فاصله است. ما اما چقدر بي‌حوصله‌ايم. ما پيش از آنكه راه بيفتيم، خسته‌ايم. از ناهموار مي‌ترسيم، از پست و بلند مي‌هراسيم، از هر چه ناموافق مي‌گريزيم...
شانه‌هايمان درد مي‌كند، اندوه‌هاي كوچكمان را نمي‌توانيم بر دوش كشيم،ما زير هر غصه‌اي آوار مي‌شويم، توي سينه ما جا براي هيچ غمي نيست...
سلام ساراجونم
خوبم عزیزم مسافرت بودم. خوبی تو؟
آره. دو-سه بار اومدم.
ولی خواهشا" نتیجه گیری نکن که من حکیم هستم!!!
ْسلام
ممنونم منم خوبم
چطورین شما ؟
و البته خدافظ
چون باید زودی برم
تا بعد
راسی مهندس یه سوال
چه جوری می شه بدون آپلود عکس گذاشت توی صفحه ی کسی ؟
دست شما درد نکنه برادر لوتی گرامی
این ساراییه نامرررررررررررررررررد که مارو دعوت نکرد بریم همدان .
هییییی !
عاشق اینجام!!!
سلام خوبی حالت چطور
سلام سوگلی
خوبی ؟
شب به خیر...
منم کم کم میرم....
شما هم ما رو دعا کنید.
آبجی خودت این عکس قرار دادن رو یادم دادی دیگه!
یه الافی جدید به بقیه ی الافی هام اضافه شد!!!
راستی جون این ستاره ی بیچاره رو چرا قسم میخورید؟! فک کنم اون دو به هم زنی کار خودشو کرد!!!
ممنون آبجی...آقایی از خودتون..ه ....ببخشید منظورم اینه که شما لطف دارید...
منم همیشه به وجود خواهرای باایمانی مثل شما افتخار می کنم...
الهی همیشه شاد و سلامت باشید...
خوبه خوابتون می بره!
راستی با آبجی رزا دیدار کردید؟! نخودچی که نخوردید پشت سرم؟!
ترسیدی آبجی؟!
ببین من چی کشیدم که تو یه عالمه عکس ترسناک گشتم اینو که کمتر ترسناک بود انتخاب کردم! شما از پارسال 15 کیلو کم کردی من همین الآن!
اتفاقا" عکسایی که تو پروفایلتون قبلا" دیده بودم خیلی سرحالتر بودید! آبجی انقدر حرص دنیا رو نخور مثل همیشه شاد باش...
یه کم از خواهر دخترعمه زهرا یاد بگیر چقدر شاده! چرا تریپ افسردگی برداشتی؟!
آبجی اول به قیافه ی بابای رفیق ما گیر دادی حالا هم به قیافه ی ما ایراد می گیری؟!
خدا رو شکر که بهتری...با گذشت زمان بهترم خواهید شد انشالله....
راستی آبجی دختر عمه زهرا ایشون بودن؟!
باشه. فعلاً من کم کم برم بخوابم.
آره کانونم خوبه. وقت کنم اونجا هم میام.
آبجی اینم داداشته!
http://www.gigaimage.com/images/yc0x7h56k20zh1xq9zd.jpg
چیزی نیست. یه مقدار این مدیرا و ... رو اعصابم رفتن . نیست بحث زیاد می کردیم. همون.
اینم بابابزرگ حسین مناره!
اینم تو کار فروش اسلحه هست!
سلام آبجی...
شب شما هم بخیر....
میگم خدا رو شکر بحران روحی رو پشت سر گذاشتیدا !!!
تو هم نازی. حالا با وجودی که زیاد واضح نبود ولی احساس می کنم می شناسمت یا جایی دیدمت.
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
سلاااااااااااااام آبجی خوبی
دلم واست یه ذره شده بود
معلومه که واست دعا کردم
مدیر کجا بود آبجی؟!
این بابای حسین مناره!!!
گفتم عکسش رو بدم به ستاره تا دفه ی بعد پیداش کنه!!! -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
