میتا
پسندها
390

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کم کم غروب ماه خدا دیده میشود....صد حیف کهاین بساط برچیده میشود....در این بهار رحمت وغفران مغفرت....خوشبخت ان کسی است که بخشیده میشود....
    برای آنکه کسی را با ادب بنامیم و یا وارون بر این، باید اندکی درنگ کرد و زمان را به کمک گرفت.
    اُرد بزرگ:gol:


    در درون تو کسی است

    ‌دنیایی است

    وتو را یاری خواهد داد که خواستن را

    به شدن بدل کنی !

    و نیرویی نهفته که گامهایت را

    پیوسته به راه تواند برد ...

    پس خویشتن را آنگونه که می پسندی ترسیم کن !

    و هر روز تنها گام بردار... آرام و پرتوان ...

    در امتداد آن رویای دلپذیر ...

    آری! گاه چنین شود که تداوم راه

    سخت و نا ممکن آيد !

    رویاهایت را فرو مگذار ...

    پس آنگاه سحر گاه فراخواهد رسید

    که چشم بگشایی و خویشتن را ببینی

    بایسته و پرتوان ...

    و آمیخته ی آنچه که می خواسته ای ...

    این کمترین پاداش شهامت است

    و ایمان به آنکه در توست ...

    و آویختن به رویاهایت ...

    رویاهایت را فرومگذار ...............!


    دونالوین

    زنگ باران به صدا می آید.
    آدم اینجا تنهاست
    و در این تنهایی ، سایه نارونی تا ابدیت جاریست.

    به سراغ من اگر می آیید ،
    نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
    چینی نازک تنهایی من .:gol:


    خدایا !
    به بنده هایت عادت می کنیم
    تا عادت به تو را ، از سر به در کنیم !

    به تو عادت می کنیم
    تا عادت به بنده هایت را از سر به در کنیم !

    تنها عادتی را با عادتی دیگر عوض می کنیم و در این میان هیچ وقت نمی فهمیم؛

    نه تو را ، و نه بنده هایت را ...


    خداوندا بندگانت شکر نعمت تو کنند ...

    و من ...

    شکر بودن تو ...

    چرا که نعمت ؛ بودن تو ست ...!
    می گن: هر وقت آب می نوشی بگو:

    یا حسین(ع)

    این روزها که روزه اید و آب می بینید و نمی نوشید آروم بگید:

    یا ابوالفضل(ع)
    خود را در حالت تسلط بر حوادث ببینید، بشنوید و احساس کنید. تا اینکه احساسی از اعتماد بصورت شرطی در شما بوجود آید و یقین کنید که با اعتماد به نفس و قدرت می توانید با هر اتفاقی مقابله کنید.:gol:
    آنتونی رابینز
    سلام مرسی از پیام زیبات
    سعی میکنم اویزه گوشم کنم


    خالی ست

    اتاق کوچک من ...


    من

    تکیه داده ام سرم را

    به کتابی که

    نمی توانم بخوانمش !


    شاید

    کسی که

    به انگشت سبابه در می زند

    خدای خسته ي مهربان باشد ...!


    شبنم آذر
    ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است: نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن به افکار پوچ و بی ارزش.
    اُرد بزرگ:gol:

    چه درد آور است از من سخن گفتن!
    همچون سایه ی لرزان پاره ابری رهگذر
    بر سینه ی تافته ی غربت این کویر
    افتاده ام و مینگرم تا در زیر این آسمان
    کسی هست که بار سنگینی را
    که بر دوش های خسته و فرتوت این کلمات نهاده ام
    و بر پشت زمین روانه کرده ام برگیرد؟؟؟؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا