JU JU
پسندها
5,648

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • پسرک
    در سرما
    در خیابان آدامس می فروشد !
    و تو بی اعتنا از کنارش می گذری ...
    او با چشمانش تو را دعا می کند
    و تو او را نفرین !
    و
    چه ساده می شود از کنار زندگی گذشت ...!
    سلام جاویدووووو
    چه میکنی تو؟
    خوش میگذره؟ نمیای بوشهر؟ هوا تگریهااا
    سلام دوست عزیز خوبی طاعاتتون قبول....نیستی کجایی....هرجاهستی شادو موفق باشی.....زود بیا


    صدای تیک تیک زمان

    مرا با خود می برد

    و تـــــورا مـــــــی آورد ...

    همه حضـــــــور می شــــــــوی ...

    انگار ثانیـــــــــــــه ها به رقص آمـــــــده اند

    به آهنگ لـحظه هایی که می رونــد ...

    ثانیه ها همیشه می روند

    همیشه می گذرند

    بی درنگ، بی معطـــــــلی !

    انـــگار همیــــــــن دیروز بــــــــــــود

    اما سالـــــــــی گذشــــت ...

    انگار همـــــــــــــــین فرداســـــــت

    که می دانیم، نمی مانیم ...

    و می گذریم !

    به عبور ثانیه ها حساس شو ، لحظه ها بشارت اند ...!


    نرسيس
    سلام
    بدو بیا بهم رای بده میخوایم رکوردهارو جابجا کنیم
    دزودباش دیگه کجا؟
    اینجا
    با سلام .
    سري جديد نظرسنجي بهترين آواتار آغاز شد :

    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ دوره دوم ( سري اول )


    ساعت را عقب می کشم ...

    بر می گردم به كودكي ام ...

    زمانی که از ترس دزد

    تاریکی را هم با خود به زیر پتو می کشیدم !

    ولی حالا می فهمم...این تاریکی است که مرا بغل کرده است ...

    الان هم فکر می کنم من زندگی را بغل کرده ام ...

    اما بعد ها خواهم فهمید...که زندگی مرا بغل کرده بود !

    فقط امیدوارم زندگی را هم مثل تاریکی با نور از من بگیرند ...!
    سلام لطفا تشریف بیاورید و با دادن رایتان و با حضورتان خوشحالم کنید.
    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ دوره دوم ( سري اول )
    سلام جوجو
    بيا اينجا بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ دوره دوم ( سري اول )
    سلام جاوید جان خوبی؟
    بهتر شدی؟
    کجایی 3 روزه؟:w05:
    نمیدونم چی شده بود که اونقد ناراحت بودی
    اما ایشالا هرچی بوده بخیر گذشته باشه


    آخر می دانی: من هر وقت زیاد خوشحالم گریه ام می گیرد !

    و من هر وقت دخترک گل فروش را میان نقطه بازی ماشین ها می بینم گریه ام می گیرد ...

    مگر نه اینکه خدا بی نهایت است؟... من شاهدم خود خدا گفت که من تکه ای از اویم !

    شاید ابرها فقط یک خیال کودکانه اند... آبی بزرگ... آبی بزرگی که روزی دخترکی قصد داشت هر وقت بزرگ شد، پنبه ها را از بالای نردبانی که در دور دست های کوچک می گذاشت بچیند ...

    خدا هم آبی بزرگ تر تر است پس یک تکه از آن به اندازه ی بزرگی ابرهاست ...

    یعنی ابرها هم مثل ما آدم ها گریه می کنند ؟!...
    سلاااااااااااااااااام جوجوجان خوهفیییییییییی.....اووووووووو می بینم 3 روزه نیستی بابا ...خیلی سرت شهلوغه معلومه....راستی این اواتوووووووووور ها رو از کوج می یاری بانمکن ها....من قبلیه رو می خوام خب
    سلام بر عزیزدل
    امید وارم خوب باشید
    نماز و طاعاتتان قبول حق
    شاد و موفق در پناه خدا


    گالری نقاشی باشگاه


    [IMG]
    سلام جاوید خان خوشحال میشم اگه از آواتارم خوشت اومد به مسابقه بهترین آواتار یه سر بزنی متاسفانه نمی تونم لینکشو بزارم برای همین شاید کمی برات وقت گیر بشه به هر حال هر طور که راحتی
    سلام جاوید خان خوشحال میشم اگه از آواتارم خوشت اومد به مسابقه بهترین آواتار یه سر بزنی متاسفانه نمی تونم لینکشو بزارم برای همین شاید کمی برات وقت گیر بشه به هر حال هر طور که راحتی
    سلام juju
    نظرسنجي سري 5 بهترين آواتار آغاز شد :

    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ ( سري 5 )

    یه سر بزن;)


    می رویم تا بمانیم ...

    از این دنیا می رویم تا... آنجا بمانیم...

    این همه نعمت داریم... نه برای اینکه بمانیم ...

    برای اینکه پند بگیریم... تا خود را بیابیم !

    نگاه کن به گستره ی هستی... نگاه کن ...

    کجایی....آی انسان... تو که اشرف مخلوقاتی کجایی؟!

    نگاه کن ... به آسمان... به زمین... به آب... به گل و گیاه... نه...به خودت !

    خدا را می بینی؟حس می کنی؟! همه جا هست ...

    با توست ...

    پس با او باش ...!
    مستان سلامت مي‌کنند
    جان را غلامت مي‌کنند
    مستي ز جامت مي‌کنند
    مستان سلامت مي‌کنند

    غوغاي روحاني نگر
    سيلاب طوفاني نگر
    خورشيد رباني نگر
    مستان سلامت مي‌کنند

    آن مير غوغا را بگو
    وان شور و سودا را بگو
    وان سرو خضرا را بگو
    مستان سلامت مي‌کنند

    اي آرزوي آرزو
    اين پرده را بردار ازو
    من کس نمي‌دانم جز او
    مستان سلامت مي‌کنند

    اي ابر خوش باران بيا
    اي مستي ياران بيا
    اي شاه طراران بيا
    مستان سلامت مي‌کنند

    مستان سلامت مي‌کنند
    جان را غلامت مي‌کنند
    مستي ز جامت مي‌کنند
    مستان سلامت مي‌کنند
    آواتار جدید مبارک ببخشیدا ولی آواتار قبلیتون قشنگ تر بودا البته این نظره بندس :d
    التماس دعا
    نما روزه هاتونم قبول


    پنجره را بازکن!
    چشمانت را به آغوش آبی آسمان بسپار وقطره قطره باران را تنفس کن
    بوی خاک خیس و نمناک...
    ببین!
    صدای پای باران که می آید رودخانه بی قرار ترمی شود وموج هایش درهیاهوی قطرات می شکند!
    ببین!
    قطرات باران سرزده پشت شیشه بخارگرفته ی اتاقت جاخوش می کنند
    وبا کنجکاوی به خلوت تو سرک می کشند
    پنجره را باز کن...
    وبه قطرات نرم باران فرصت بده تا طراوتشان را با کلبه ی خاک گرفته ی ذهنت شریک شوند
    تنهايی ات را فراموش کن وهمگام با قطرات باران نرم نرمک پایین بیا
    بیا وهمراه او به صورت لطیف غنچه ها بوسه بزن وگل هاراازخواب بیدار کن ...
    نترس!
    بگذار پرنده ی خیالت زیر باران کمی خیس شود
    بگذار زیرباران پرواز کردن را بیاموزد!
    آن وقت است که می توانی کمی آنطرف ترازخورشید را ببینی
    روی خانه ی نرم ابر ها پاورچین پاورچین راه بروی وسکوت تلخ ستاره رابشکنی
    باور کن...
    اگرپنجره راباز کنی
    رنگین کمان دور از دسترس نخواهدبود...!
    سلام.خوبي جاويد؟نيستي؟كم پيدايي؟احوالاتت چطوره حاجي؟


    آسمان آبی تر می شود ...

    و من هنوز از دریچه انتظار اندکی هوای اضافی دارم !

    نمی دانم از چه رو با آبی تر شدن آسمان غروب غمگین می شوم … آسمان همیشه تیره ی ساعت هفت غروب که ماهش آنقدر باریک است که گاهی باید دنبالش گشت !

    دریچه هنوز هوا را از من دریغ می کند آنقدر که ناچارم برخیزم و کنارش بایستم ...

    آن بیرون… پایین… زیر این ساختمان بلند… چقدر آدم هست… چقدر ماشین و چقدر چراغ روشن…

    کنار دریچه می ایستم... هوا را از یاد می برم و گرم شمردن آدم ها می شوم! کلافه ام از این همه آدم که همدیگر را نمی بینند… می بینند … امّا خوب نمی بینند! به هم نگاه نمی کنند… نه به همدیگر و نه به من که این بالا زیر نور ماهی که معلوم نیست کدام طرف آسمان جا خوش کرده چشم به دور دورها دوخته ام…

    چشمم از این همه نور اضافی و این آدم های شتابان خسته می شود…

    نفسی عمیق در خلأ می کشم !

    پشیمان از نگاه ...

    پشیمان از هوا ...

    سوی اتاق بی ماه خویش باز می گردم …!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا