mahtabi
پسندها
2,365

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حقیقا دوست ندارم بچه ها رو با اسم کاربری بشناسم
    شما که اسم منو می دونید
    دوست داشتم منم اسم شما رو بدونم
    راستی شما کدوم دانشگاه تحصیل کردید؟
    وای نه !!
    من بیجا بکنم ترم تابستون وردارم! :D
    هیچی منتظریم تا انتخاب واحد شروع بشه! :دی
    تو چی کار میکنی؟
    خوش میگذره؟
    سلام نازی جون
    چه طوری؟؟؟
    قربونت برم مرسی :heart:
    ببخش تورو خدا این مدت اینقدر درگیر سایت و .. ام که سراغی ازت نمیگیرم:redface:
    خوبی خودت؟
    خوش میگذره؟
    عزيزم اگه از اواتارم خوشت اومد راي بده..... ممنونم بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ ( سري 5 )
    مهتابی جونم ببین چی پیدا کردم
    فقط به خاطر تو
    سلام.
    مرسی.خوفم.
    خواهش میکنم مدیر جونی...
    خبر خاصی منظورم نبود.
    سلام عزیزم.
    چطوری؟
    چه خبر؟
    من به این اعتقاد دارم که همیشه باید خبرای داغ رو از مدیرا گرفت!
    راستی،ممنون بابت جواب اون سوال.
    من تو را به خاطر می آورم...
    بی هیچ بهانه ای...
    شاید دوست داشتن همین باشد;
    بی هیچ بهانه ای، به خاطر آوردن...
    مستان سلامت مي‌کنند
    جان را غلامت مي‌کنند
    مستي ز جامت مي‌کنند
    مستان سلامت مي‌کنند

    غوغاي روحاني نگر
    سيلاب طوفاني نگر
    خورشيد رباني نگر
    مستان سلامت مي‌کنند

    آن مير غوغا را بگو
    وان شور و سودا را بگو
    وان سرو خضرا را بگو
    مستان سلامت مي‌کنند

    اي آرزوي آرزو
    اين پرده را بردار ازو
    من کس نمي‌دانم جز او
    مستان سلامت مي‌کنند

    اي ابر خوش باران بيا
    اي مستي ياران بيا
    اي شاه طراران بيا
    مستان سلامت مي‌کنند

    مستان سلامت مي‌کنند
    جان را غلامت مي‌کنند
    مستي ز جامت مي‌کنند
    مستان سلامت مي‌کنند
    سلامشرمنده النا پیامت رو دیدم، سیستمم مشکل پیدا کرده، مداوم ایرور ارسال می کنه برام. شرمنده.
    آمد ماه صیام سنجق سلطان رسید/
    دست بدار از طعام مائده جان رسید/
    جان ز قطعیت برفت دست طبیعت ببست/
    قلب ذلالت شکست لشکر ایمان رسید

    ناچار هر که صاحب روی نکو بود
    هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود

    ای گل تو نیز شوخی بلبل معاف دار
    کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود

    نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی
    بعد از هزار سال که خاکش سبو بود

    پاکیزه روی در همه شهری بود ولیک
    نه چون تو پاکدامن و پاکیزه خو بود

    ای گوی حسن برده ز خوبان روزگار
    مسکین کسی که در خم چوگان چو گو بود

    مویی چنین دریغ نباشد گره زدن
    بگذار تا کنار و برت مشک بو بود

    پندارم آن که با تو ندارد تعلقی
    نه آدمی که صورتی از سنگ و رو بود

    من باری از تو بر نتوانم گرفت چشم
    گم کرده دل هرآینه در جست و جو بود

    بر می‌نیاید از دل تنگم نفس تمام
    چون ناله کسی که به چاهی فرو بود

    سعدی سپاس دار و جفا بین و دم مزن
    کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا