واااااااااااي مريم جونم دستت درد نكنه
چه سفره اي دلم ضعف رفت!!از حال رفتم[IMG]
دستت درد نكنه عسلم
مريم شرمنده من رفتم [IMG] ولي.....
ميگم حالا اكشال نداره وقت زياده بالاخره يه روزي ميام خونه تون [IMG]غذارو با هم بخوريم
آره تو رو خدا مي بيني مريم
من بسته بودمش به تخت كه تركش بدم حالا خودشو آزاد كرده اومده خونه من [IMG]