با این عصا عروسک گردان بهتری ام اگر تو تماشایی کنی
هنوز آسمان سر دو راهی مانده
پاییز جان بفرما چایی، عرق رفتنت خشک نشده که نارنگیها لباس سفید به تن کردهاند
ببین کفشهایم دارند در برف غلت میخورند
و آدم برفی برای خندیدن جگر دارد
آهای زمستان دست پاییز را خوب ببند
وقتی تمام ناخنهایم روی پیش دستی جا ماند
موهای سفید خودشان را جا گیر میکنند که این کش آمد
چندش آورتر از تو نیستم، بخند
این کاکتوس روی پیشخوان به من دهن کجی میکند
از دست گنجشکها که بی شناسنامه هوایی شدند
هنوز فرشها قصه گوی خوبی هستند
کلاغ به خانه رسید
#آیناز_مجتهدی
(از کتاب گنجشکهای بی شناسنامه

)