zeinab70
پسندها
2,279

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام زینب جان

    خوبی؟

    ممنون بخاطر تاپیک نهج البلاغه

    من سفرم متاسفانه زیاد به نت دسترسی ندارم
    هرجا که با کلاسه اونجا هستش
    قلاده ی سگی درون دستش
    بعد یه آرایش صدتا صدتا
    دختر چهل کیلو میشه نود تا
    ترشیده و رو دست مادر هنوز
    میگه شوهر میخوام مثله "تام کروز"
    شوهری می خواهم که دکتر باشه
    حساب بانک سوییسش پر باشه
    باید هزار تا سکه مهرم کنه
    تا روی دخترخالمو کم کنه
    عروسیمون بالای برج میلاد
    گذشته هاشو برده انگار از یاد
    دختره تا کرج نرفته تا حالا
    ماه عسل می گه بریم آمریکا
    مدرسه
    م=مرگ
    د=درد
    ر=رنج
    س=سختی
    ه= این یکی رو نمیدونم لایک کن و خودت بگو ....... :))))
    یه GF دارم
    شیــــک،جـــــذاب. . .
    هنــــرمند، خـــوش اخـــلاق و اهـــل فکــــر و. . .
    خلاصــــه هـــــــرچی بگــــم کـــم گفتـــم ^____^
    فقط مشـــکل اينــه که....
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    . دقيقــــاً نمی دونــــم کيـــه و کجاســـت !!
    ولــــی عــــــــــــــاشقشم ، خــــدا حفظش کنـــه!! :))) ^_^
    فرزندم !

    رویای روشنت را

    دیگر برای هیچ کسی بازگو مکن !

    ــ حتی برادران عزیزت ــ



    می ترسم

    شاید دوباره دست بیندازند

    خواب تو را

    در چاه

    شاید دوباره گرگ ....



    می دانم

    یازده ستاره و خورشید و ماه

    در خواب دیده ای



    حالا باش !

    تا خواب یک ستاره ی دیگر

    تعبیر خوابهای تو را

    روشن کند

    ای کاش ... !





    از : قیصر امین پور
    سلام

    شما دعوتید به

    ★ミ★ミ★مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لايغيان★ミ★ミ★


    قربونت

    ولی زینب جون یکمی حسودیم شد به شما و آبجی آرزو

    حیف شد چقدر زود دوستای مدرسه ایم رفتن

    دانشگاهی که هستم مسیرش دوره .... دوستام یه جورایی بامن غریبه هستن

    ولی یکبار رفتم کلاس آی تی انقدر احساس خوبی بود
    دخترای چادری 5 یا 6تا بودن کنار هم انقدر به نظرم صمیمیت داشتن
    زینب جون دوست صمیمی و خوب داشتن از نظر من بزرگترین نعمته

    امیدوارم همیشه هر دوتا تون لبتون تا آخر عمر خندون باشه
    دلتنگ شادمانه های کودکی ام

    حتی پاییز هم شادی مهمان دلم می کرد...


    روزگارت قشنگsmart student
    به مناسبت هفته ی دفاع مقدّس | 7 روز با صاحبدلان

    امروز با:

    شهید محمّد ابراهیم همّت




    - هیچ وقت از خودش تعریف نمی‌کرد.

    در مسائل مربوط به جنگ و جبهه، همیشه بسیجی‌ها را مهمترین عامل می‌دانست و خودش را در مقابل آنها هیچ می‌انگاشت و به حساب نمی‌آورد!!

    "من خاك پای بسیجی ها هم نمی شوم. ای كاش من یك بسیجی بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی شدم."


    بیشتر بدانید:

    شهید همّت به روایت همسرش
    به مناسبت هفته ی دفاع مقدّس | 7 روز با صاحبدلان

    امروز با:

    شهید حسن باقری



    همهمه برخی از فرماندهان در قرارگاه بلند بود؛ که "عملیات متوقف بشه." حسن یک دفعه قرمز شد و با عصبانیت داد زد:
    "خجالت نمی کشید ؟ بیست روزه که به مردم قول دادیم خرمشهر آزاد می شه. ما تا آزادی خرمشهر اینجاییم."
    پس فردا خرمشهر آزاد شده بود...

    بیشتر بدانید: #2
    به مناسبت هفته ی دفاع مقدس |7 روز با صاحبدلان

    امروز با:

    شهید حاج حسین بصیر




    قبل از جنگ، حاجی جوشكار بود. او كارش را درست و با صداقت تحويل می‌داد و در برابر دريافت دستمزد، منصفانه عمل می‌كرد.
    هميشه به كارگران خود سفارش می‌كرد، سعي كنيد كاری را كه انجام می‌دهيد زيبا، مستحكم و با دستمزد منصفانه باشد.
    دوستی با حاج حسين افتخار بود... حرف شنوی بچه‌ها از ايشان در قبل از انقلاب، آستانه انقلاب و دوران دفاع مقدس بسيار بالا بود.

    بیشتر بدانیم:

    #900
    به مناسبت هفته ی دفاع مقدس | 7 روز با صاحبدلان

    امروز با :

    شهید تفحّص - مجید پازوکی





    از نوشته ها:

    خدایا! به تو شکایت می‌کنم از آنهایی که باز به کوفیان و خوارج اقتدا کردند.

    خدایا! به تو شکایت می‌کنم از آنهایی که نعمت عظیم انقلاب را به بهای اندک فروختند و در زمره‌ی دنیاپرستانِ بی درد رفتند.

    بیشتر:

    شهید مجید پازوکی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا