yunes_prg
پسندها
8

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چَـنـــــدان هـَــم دور نیستی، فـَقط به انــــدازه ی یک "نمیدانـَـ م" از من فاصِلـــــ ــــ ـه گِرفته ای!! آری، "نِمیدانم" کـُجایی
    دلخــــور که میشوم بغض میــکنم ...
    می آیم پشت صفحه ی مانیتورم ...
    کامنت مینویسم و صورتک میگذارم ...
    صورتکی که میخندد و پشتش قایم میشوم !
    که فکر کنی میخندم و بخندی...
    اشکهایم...بیشتر میـایند و من مدام ، با صورتک مجازی ام میخندم..
    تو که می خندی باورم میشود ... شاد میشوم ...
    اشکهایم روی گونه ام می خشکند ...!



    انجا گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند

    به جای اینکه گوسفند بدزدند

    به نی چوپان گوش می دهند و می گریند...!!!
    همیشه دوست داشتم ابر باشم.چون ابر انقدر شهامت داره که هر وقت دلش میگیره جلوی همه گریه کنه
    عادت کرده ام کوتاه بنویسم کوتاه بخونم کوتاه حرف بزنم کوتاه نفس بکشم ...تازگی ها دارم عادت می کنم کوتاه زندگی کنم یا شاید کوتاه بمیرم نمی دانم !!!فقط عادت کردم
    قحطی عشق می آید! هفت نه و هفتصد سال در قلبم ذخیره و پنهانت میکنم بگو کنعانیان منتظر نباشند تقسیم شدنی نیستی..! حتی اگر یعقوب بیاید!
    خیلی سخته جرات هر کاری رو داشته باشی به امید اینکه کوه پشتته ولی وقتی

    که بر میگردی و پشتتو نگاه کنی ببینی یه عمر پشتت دره بود

    حالا اون دیگه عشقش یه نفر دیگست اصلا تو واسش مهم نیستی
    ...
    اصلا رسم بازی قایم موشک زمونه اینه تو چشم میزاریو من قایم میشم

    اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی
    [/URL]
    بزارببینم سوغاتی برام چی اوردی
    هویییییییییییییییج:D
    هیچ کسی جرات نداره که بگیره عشقو از من
    نمیتونن ننویسن از منو عشق دل من
    آخه من بی تو سرابم تو خیال ابر خسته
    بی تو قلب من میمیره مث یه دل شکسته
    بذا که همه بدونن چه چراغی داره این دل
    نه فروشی،نه اجاره ست واسه قلبم عشق این دل
    89/9/2

    بیا ماه من و یلدای من باش
    شب بارانیه دی ماه من باش
    بیا زیباترین مجنون این شب
    یه عمری با من و لیلای من باش
    همیشه در گرگم به هـــــــــــــــــوا . .

    از گرگ شدن فرار می کردیم !

    و اکنون . . .

    نا خواسته در تــــــــــــــمامی بازی ها . .

    گرگیم ! !

    بی آنکه از خودمان بترسیم .

    من از هفت سنگ می ترسم ! !

    می ترسم آنقدر...

    سنگ روی سنگ بچینیم !

    که دیواری ما را از هم بگیرد . .

    بیا لی لی بازی کنیم !

    که در هر رفتنی دوبــــــــــــــــــــــــــــــــاره برگردیم.. !
    الان واسه شما نوشته 9 دقیقه پیش ینی رفتین شاید موفق باشین بای
    .. دخترك رفت ولی زیر لب این را میگفت : او یقینا پی معشوق خودش می اید ...
    پسرك ماند ولی روی لبش زمزمه بود : مطمئنا پشیمان شده برمیگردد ...!!!
    عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز ...
    دوست داشتی کچــــــل بودی ، ولی رو سرت آثــــارش بود؟؟؟ :D



    دروغ بگو ! تا باورت کنند!
    آب زیر کاه باش ! تا بهت اعتماد کنند!
    بی غیرت باش ! تا آزادی حس کنند!
    خیانت هایشان را نبین! تا آرام باشند!
    ... دروغ بگو ! تا عاشقت شوند!
    هرچه نداری بگو دارم ... هر چی داری بگو بهترینش را دارم!
    بگو اولین نفر در زندگیت است! بگو زیباترین است حتی اگر زشت بود!
    اگر ساده ای , اگر راست گویی , اگر باوفایی , اگر با غیرتی ,
    اگر یک رنگ باشی :همیشه تنهایی.....
    ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر
    ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
    امشب که تو در کنار منی غمگسار منی سایه از سر من تا سپیده مگیر
    ای اشک من خیز و پرده مشو پیش چشم ترم را وقت دیدن او راه دیده مگیر
    دل دیوانه من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند
    شده جون مرغ طوفان که جز بی پناهی پناهی ندارد خدا داند
    منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشانم
    به جز این اشک سوزان دل نا امیدم گواهی ندارد خدا داند
    ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر

    ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

    دلم گیرد هر زمان بهانه تو سرم دارد شور جاودانه تو
    روی دل بود به سوی آستانه تو چو آید شب در میان تیرگی ها
    گشاید تن روح من به شور و غوغا رو کند چو مرغ وحشی سوی خانه تو

    ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من این سکوت مرا ناشنیده مگیر

    ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
    شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
    ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
    دیدی آن ترک خطا دشمن جان بود مرا
    گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم

    شبانگاهان تا حریم فلك چون زبانه كشد سوز و آوازم
    شرر ریزد بی امان به دل ساكنان فلك نغمه سازم
    دل شیدا حلقه را شكند تا بر آید و راه سفر گیرد
    مگر یك دم گرم و شعله فشان تا به بام جهان بال و پر گیرد
    خوشا ای دل بال و پر زدنت شعله ور شدنت در شبانگاهی
    به بزم غم دیدگان تری چاره پر شرری شعله آهی
    بیا ساقی تا به دست طلب گیرم از كف تو جام پی در پی
    به داد دل ای قرار دلم نو بهار دلم می رسی پس كی ؟
    چو آن ابر نو بهارم من
    به دل شور گریه دارم من
    می توانم آیا نبارم من ؟
    نه تنها از من قرار دل می رباید این شور شیدایی
    جهانی را دیده ام یكسر غرق دریای ناشكیبایی
    بیا در جان مشتاقان گل افشان كن گل افشان كن
    به روی خود شب ما را چراغان كن چراغان كن
    چو آن ابر نو بهارم من
    به دل شور گریه دارم من
    می توانم آیا نبارم من ؟
    عشق به شکل پرواز پرندس

    عشق خواب یه آهوی رمندس

    من زائری تشنه زیر باران

    عشق چشمه آبی اما کشندس

    من می میرم از این آب مصموم

    اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زندس

    من می میرم از این آب مصموم

    مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرندس

    تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار

    دروغ این صدا رو به گور قصه ها بسپار

    صدا کن اسممو از عمق شب از لب به دیوار

    برای زنده بودن دلیل آخرینم باش

    منم من بزر فریاد خاک خوب سرزمینم باش

    طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

    عشق گذشتن از مرز وجوده

    مرگ آغاز راه قصه بوده
    آنقدر زیبا دوستت داشتم که باورت نمی شد !

    آنقدر که

    در بهت و ناباوری گفتی ...

    همه چیز را فراموش کن !

    .

    .

    .

    حال آنقدر زیبا و ساده

    همه چیز را فراموش کرده ام ...

    که باورت نمیشود !!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا