yunes_prg
پسندها
8

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کاش می شد خالی از تشویش شد
    برگ سبز تحفه درویش شد
    کاش تا دل می گرفت و می شکست
    عشق می امد کنارش می نشست
    کاش من هم یک قناری می شدم
    در تب آواز جاری می شدم
    بال در بال کبوتر می زدم
    آن طرفتر ها کمی سر می زدم
    با قناری ها غزل خوان می شدم
    پشت هر اواز پنهان می شدم
    آی مردم ! من غریبستانی ام
    امتداد لحظه ی بارانی ام
    شهر من آن سوتر از پروانه هاست
    در حریم آبی افسانه هاست
    شهر من بوی تغزل می ده
    دهر که می آید به او گل می دهد
    دشت های سبز و وسعتهای ناب
    نسترن، نرگس، شقایق ، آفتاب
    کودکی ام

    چقدر زود گذشت

    گفتند تا چشم برهم نهی می گذرد

    پس خواستم همیشه بیداربمانم

    اما نشد

    رویاهای قشنگ کودکانه

    به ذهنم هجوم آورد

    وسوسه ام کرد

    فکر خواب های رنگین

    آبنبات های چوبی

    بادکنک های قرمز،سبز و آبی

    قدم نهادن در سرزمین عجایب آلیس

    همسفر شدن با ابرها تا اوج آسمان

    وسوسه ام کرد

    گفتم فقط یک لحظه و بس...

    در خواب دور دنیا را گشتم

    آبنبات چوبی خوردم

    با بادکنک های رنگی پرواز کردم

    به ابرها رسیدم
    با تیشه خیال تراشیده ام تو را

    در هر بتی كه ساخته ام دیده ام تو را

    از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟

    یا چون گل از بهشت خدا چیده ام تو را

    هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ

    من از تمام گل ها بوییده ام تو را

    رویای آشنای شب و روز عمر من!

    در خواب های كودكی ام دیده ام تو را

    از هر نظر تو عین پسند دل منی

    هم دیده، هم ندیده، پسندیده ام تو را

    زیبا پرستیِ دل من بی دلیل نیست

    زیرا به این دلیل پرستیده ام تو را

    با آنكه جز سكوت جوابم نمی دهی

    در هر سؤال از همه پرسیده ام تو را
    در چشم هایم غرق شو.... و هزار و یك بار به حرمت دقایق عشق پاكی كه برایت سپری كرده ام لبخند بزن

    به چشم هایم نگاه كن.....آثار این چند سال عاشقیم...آنجاست!!!
    اسمتو رو سیگار نوشتم

    برای اولین بار کشیدم

    تا بسوزی و فراموشت کنم

    اما نمی دونستم با هر پوک

    ذره ذره میری تو نفسم و

    می شی همه چیزم
    تـ ـو دسـ ـت در دسـ ـت دیـ ـگـ ـری . . .



    مـ ـن در حـ ـال نـ ـوازش ِ دلـ ـی کـ ـه سـ ـخـ ـت گـ ـرفـ ـتـ ـه اسـ ـت از تـ ـو . . .



    مـ ـدام بـ ـر او تـ ـکـ ـرار مـ ـی کـ ـنـ ـم کـ ـه نـ ـتـ ـرس عـ ـزیـ ـز دل. . .


    آن دسـ ـت هـ ـا بـ ـه هـ ـیـ ـچ کـ ـس وفـ ـا نـ ـدارنـ ـد . . .



    حالا کــ ِ تمام ِ راه را آمده ام ،

    حالا کــ ِ تـا تـ ـ ـو هیچ نمانده ،

    چقدر دیر یادَش آمد خـُدا

    ک ِ ما قسمت ِ هَمـــ نیستیم !


    تنها راهی‌ که یه زن میتونه یه مرد رو میلیونر کنه

    *
    *
    *
    *
    *
    *
    *
    *
    *
    *
    *
    *
    *
    اینه که اون مرد میلیاردر باشه !!
    تمام عاشقانه هایم را ،
    روی همین دیوارِ مجـــازی می نویسم!
    از لج ِ تو ...
    از لج ِ خودم ...

    که حاضر نبودیم یکبار ،
    در واقعـــــــیت به هم بگوییم شان ..!


    اگر درد داری...تحمل کن...
    روی هم که تلنبار شد...
    دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاس...!
    کم کم خودش بی حس میشود...!


    گاهــی حجــم ِدلــــتنـگی هایــم آن قــَــــدر زیـاد میشود
    که دنیــــابا تمام ِ وسعتش
    برایـَم تنگ میشود ...


    ... دلتنــگـم...
    دلتنـــــگ کسی کـــــه
    گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد...


    دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...


    دلتنگ خودم...
    خودی که مدتهـــــــــاست گم کـرده ام ...



    گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم...


    حالا یک بار از شهر می رویم...

    یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست !!!


    من کار خود را به خدا واگذار می کنم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست."



    وجدانم پُر کار شده ٬
    دلم
    بهانه ات را میگیرد مدام...


    ... دکتر می گفت:
    " یک قاشق چایخوری
    از شعرهای نامفهومت را
    با یک فنجان باران
    دَم کن و
    به زور هم شده
    به خوردش بده!
    تا آرام شود ٬
    تا دست بردارد
    از سر ِ اینهمه دلتنگی... "

    لعنت به این درد ِ بی درمان!

    حتی دکتر هم نفهمید
    تو که نباشی
    نه شعری هست
    نه بارانی
    نه آرامشی
    و
    نه حتی منی!!!


    راه از باریکی ، دیگر نیست شده

    ایستگاه دلم

    برای تنگ شدن دیگر جا ندارد

    باید امشب سوار اولین قطار شوم

    به مقصد آغوش تو








    دوســـتـــت دارم را برای هر دویــــمـــان فرستادی

    هم مـــن , هــــم او

    خـــیـــانــــت میکردی یا عــــدالتت بود ؟؟


    ﻗـــﺮﺍﺭﻣـﺎﻥ ﻫﻤــﺎﻥ ﺟـﺎﯼ ﻫﻤﯿــﺸـﮕﯽ!...
    ..
    ..
    ..
    ﻓــﻘﻂ ﺍﯾـﻦ ﺑـﺎﺭ ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﺑﯿـﺎ!!


    قول داده ام...

    گاهـــــــی


    هر از گاهـــــی


    فانـــــوس یادت را


    میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم

    خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛


    هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره

    میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

    اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد


    وقتی که گرمای نگاه تو نیست ،

    این می شود حال و روز من و زمستان ...

    سرماخوردگی های پی در پی

    تب و لرز های بی پایــــان !!!


    هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند

    ...

    عسل ، مرهم ِ نیش زنبور نیست


    دلــَـمــــ مے خـــوآهد یک میس کــــآل بــــاشَمــــــ برآیـتـــــــــ . . . !!!

    شمـــآره اے که سیــــوش نکرده اے !

    زیـــر لبــــ تکـــرآرم کنـــــــے . . .
    ...
    بـه یـــــآدم نیـــــاورے !

    دلــَـمــــ مے خوآهـــد

    بے اجــــازه ے تــــو پـــآدشـآهــےکنـَمــــ در نآخودآگـــآهتـــــ


    _______________$$$$$$___$$$$$$$$$$$$
    ___________$$$$$$$$$$$$___$$$$$$$$$$
    _________$$$$$$$$$$$$$____$$_$$$$$$$
    ________$$$_$$$$$$$_$$___$$$$$$$$$$$
    _______$$$$_$$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$
    ________$$$$_$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$
    _________$$$___$$$$$$$$___$$$$$$$
    ______$$$$$$_____$$$$_________$$$
    ________$$_______$$$_________$$$$$
    ______________$$$$$$$_______$$$$$$$
    _____________$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$
    _____________$$$$$$$$$____$$$_$$$$$$
    ____________$$$$$_$$$$____$$$$_$$$$$$
    ____________$$$$$$$$$$____$$$$$_$$$$$
    __________$$$$_$$$$$$$____$$$$$$_$$$$
    _________$$$$_$$$$$$$$____$$$$$$$_$$$$
    _________$$$_$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$$
    ________$$$_$$$$$$$$______$$$$$$$$$_$$$
    _______$$$$$$$$$$$$________$$$$$$$$$$_$$
    در خیال دیگری مـــی رفـــــت

    و من چه عاشــــقـــانه

    کاسه ی آب پشت سرش خالی می کردم !!
    رفتی ..

    در را هم تـَ ـ ـ ـ ـ ق...

    پشت سرت بستی

    قربان دستت ؛

    یك لحظه در را باز کن من دلم را بکشم بیرون...
    مخاطب تمام جملاتت من بودم


    نمی دانی


    چه درد سختی است


    خلع مقام شدن!


    نمی دانی چه سخت تر است


    دیدن ترفیع گرفتن دیگری!!!



    روزنامه را بهانه کردی

    که نگاهم نکنی

    و من شعر را،

    که صدایم را بشنوی

    اما

    لعنت به روزنامه هایی که شعر چاپ می کنند

    عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!


    خودت را که به آن راه می زنی...


    میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود...




    چــــه سخـــــت اســــــــت


    تــــشییــــــــــــع عـــــــــــــــــــشق روی شـــانـه هــــــای


    فـــرامــــــــــوشی


    وقـــتی مـیدانـــــی پـنجشـــــنبـــه ای نــــــــــیست

    تا

    رهــــــگذری بـــر بـــــــــــــی کـــــسیت فاتــــحه بخــــــــــواند !




    نخی به انگشتم میبندم


    تا فراموش نکنم


    که فراموشت کرده ام ...

    میخواهم. . ..


    این راهے که من و تو آمده ایمـ را . . .

    از ابتدا ویران کنمـ. . .

    تا هیچ کس . . .

    به اینجایے که ما رسیده ایمـ

    نرسد. . .

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا