امشب مه من...
امشب ، مه من ، باز به سودای تو بودم
سر تا به قدم غرق تمنای تو بودم
گه یاد لبت کردم و گه قامت و گه روی
یعنی که : به سودای سراپای تو بودم
ای خضر مسیحا نفس ، از درد جدایی
می مردم و محتاج مداوای تو بودم
هرگز به تماشای گل و لاله نرفتم
در گلشن جان ، محو تماشای تو بودم
ای فتنه ،تو مست ازمی مینای که بودی؟
من شب همه شب مست،زمینای تو بودم