اره ...
اما من دعاهام کارساز نیست....
راستی یادمم رفت برات تعریف کنم....
امروز صبح که شوما ها رفتید.. ما رو اون صندلی ها نشسته بودیم... بای بای و دوستش.. ی چایی گرفتن اومدن بشینن رو صندلی بغلی ما.. دوستش چایی بای بای رو ریخت... ینی بهی غش کرده بود... فکر کن چی بود دیگه!!!