simafrj
پسندها
932

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام دوست عزیزم
    متشکر
    امیدوارم دوستای خوبی برا هم باشیم


    در آسمان

    دو چيز افسونم مي کند !

    آبي بي کران

    و خدا ...

    آن را مي بينم

    و مي دانم که نيست ...

    او را نمي بينم

    و مي دانم که هست ...!


    واهه آرمن
    میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد ؛زاده زهرای بتول ،پرورش یافته مکتب مولا و رسول، شمس الشموس ، شاه انیس النفوس،نگین درخشان وطن؛ سلطان و ولی نعمت ایران زمین ؛ السلطان ابالحسن علی بن موسی الرضا برشما دوستدار اهل وبیت وتمامی شیعیان مبارک

    به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد .... به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد

    خدا داد آنچه را وعده،‌ بشد در ماه ذیقعده ... که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد
    مرسی سیما جان خیلی قشنگ..
    ممنون ممنون
    با سلام.
    اگه ایرادی نداره از تاپیکی گه توی تالار ازاد زدین در مورد ولنتاین ایرانی میخوام تو تاپی ایران باستان استفاده کنم.
    با اجازه از شما


    خوب یادم هست از بهشت که آمدم

    تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم ...

    اما زمین تیره بود و سخت !

    دامنم به سختی اش گرفت و دستم به تیرگی اش

    و من هر روز ذره ذره سخت تر شدم ...

    من سنگ شدم !

    دیگر نور از من نمی گذرد ...

    حالا تنها یادگاری ام از بهشت، اشک است ...

    نمی بارم چون می ترسم بعد از آن، سنگ ریزه ببارم !!!


    آرامشی ست

    در قطره قطره ی بارانت

    خدا

    که هیچ جا پیدا نمی شود ...!
    خیلی ممنون عزیز
    لطف دارین شما
    ایشالا شمارو در حال ترقی واوج ببینیم
    موفق باشید


    برای نزدیک شدن به تو به کلمه ها احتیاجی ندارم و منت جاده ها را نمی کشم... می دانم اگر دستهایم خالی از دانه های اشک و تسبیح هم باشد به حرف هایم گوش می دهی و مرا از نیایش محروم نمی کنی ...
    آنقدر ابرها را می شمارم تا به مرزهای مقدس گریه برسم ...
    آنقدر تو را صدا می کنم تا دروازه های ملکوت به رویم باز شوند ...
    بی تو قدم زدن در زیر باران زیبا نیست ...
    بی تو آسمان را باید مچاله کرد و دور انداخت !
    بی تو قطار ها در شب گم می شوند و به ایستگاه صبح نمی رسند ...
    .
    .
    .
    بی تو هیچ کسی عاشق نمی شود ...!


    خستگی هایم را با خدا قسمت کرده ام ...

    خدا قبول کرده است، سهم بزرگتری از خستگی هایم را برای خودش بردارد !

    چون من کوچکترم،کمترش برای من باشد !

    درد هایم هم همینطور ...

    به خدا گفتم که من کوچکم و ضعیف

    و خواستم درد ها و خستگی هایم را، همه اش را بدهم برای خدا باشد !

    خدا قبول نکرد ...

    گفت آدم زنده ی بی درد وجود ندارد !

    اگر بخواهی،

    درد ها و همه ی خستگی هایت را،با زندگی ات ازت می گیرم !

    همه را با هم ...

    من قبول نکردم ...

    سهمی از درد ها و سهمی ازخستگی هایم و همه ی زندگی ام را نگه داشتم ...

    .

    .

    .
    نفس می کشم و خدا هم هست ...!


    از نور آموختم ؛

    كه سكوت كنم ...

    و از سكوت ؛

    كه پذيرا باشم ...

    راهی طولانی در پيش است ...!
    دئمدیم دوعا نمیکنم.. چشم.. بزار وقت راز و نیاز برسه گوز اوسته
    هسساد بابا عجب ها.. بیخیال میگم خود کرده را تدبیر نیست.. منیم دوعام دا اثر ائله مز داها
    میخواستم دعا کردن رو از گردنم بندازم :d
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا