Silence92
پسندها
2,657

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تفاوت سنی برادر شوهرای سایلنس اندازه تفاوت سنی منو تو.خداااااااااای من اینا نشونس سارا نشونه:biggrin:
    مبارکمون باشه خخخخخخخخخخخخ
    کوچولو اشتباه میکنه بگه شارا:razz:
    بهش یاد بده بگه الیشا:biggrin:
    ششمیه تنیس بازه مثه داداش بزرگه ش
    همیشه مقام میارم شهرستانی:biggrin:
    خخخخخخخخخخخخخخ نه از شیشومیه بگو خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
    نه اتفاقا من که از خدامه
    کوچولوئه بجای س، ش میگه
    شارا...خخخخخ
    بده ماجاریت بشیم؟خخخخ الینا تقسیم بندیت خوب بود راضی بودم خخخ
    واااااااااااااااااااااااای سایلنس خیلیییییییییییییییی قشنگ بود آجی: ))))))
    خوشبخت بمونین ایشالا همییییییییییشه
    اونجا بود که زرنگی کرد و گفت
    من الان از شما هیچ جوابی نمیخوام و شما فکراتونو بکنید من بازم مزاحمتون میشم،بعدشم برای اینکه نتونم حرفی بزنم زودی خداحافظی کرد و رفت
    دقیقا راهو برای خودش باز گذاشت...
    و باعث شد واقعا بهش فکر کنم
    حتی راجع بهش تحقیق کنم...
    و
    دو سه بار دیگه هم اومد و من گفتم نه(چقد بدجنس بودم)
    تا اینکه واقعا پیشش کم آوردم و بهش فرصت دادم تا یه ذره با هم آشنا شیم
    و
    کلی ماجرا بعدش
    ک تلخی ها و شیرینی های خودشو داشت
    عجب پسریه هاااا-سایلنتی جون برادر شوهر نداری احیانن خخخ
    خخخخخخخخخخخخخ
    خوب کردی: ))))
    حتی اگه خودتم دوسش داشتی زود نباید قبول میکردی: )))))
    موافقم با سختگیریات: )))))
    از اینکه خودش سنش کمه گفتم
    از اینکه خونه و کار نداره
    از اینکه باید بره سربازی
    از اینکه من باید ادامه تحصیل بدم
    .
    .
    .
    همشو تو همون یه جلسه برام حل کرد
    دقیقا هیچ مشکلی نداش
    همه چیزشم برای شروع زندگی آماده بود
    اما من بازم گفتم نه...خخخخ
    باید اعتراف کنم که به دلم نشسته بود
    اما چون من خیلی کوشولو بودم(وهستم خخخ) نمیخواستم ازدواج کنم
    همونجا بود که بهش گفتم از کسی ک بخاطر چادر بهم نزدیک بشه متنفرم
    برای همه حرفام یه جواب خوب و درست و منطقی داشت
    هرکاری میکردم بپیچونمش یه چیزی میگف
    مودب و متشخص رفتار میکرد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا