همیشه مادررا به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
*********
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
روحم به من گفت و از من خواست تا انچه را دیگران از ان متنفرند دوست بدارم
و با انهایی که بد نام شده اند همراهی کنم
روحم برایم فاش کرد که عشق, به او که عاشق میشود مقام نمیدهد بلکه محبوبی عزیز میبخشد.