shahryar14
پسندها
1,213

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تجربه را بر روي رختخواب نرم معطر و متکاي پر قو نمي توان بدست آورد . اوري پيد


    خالی ست

    اتاق کوچک من ...


    من

    تکیه داده ام سرم را

    به کتابی که

    نمی توانم بخوانمش !


    شاید

    کسی که

    به انگشت سبابه در می زند

    خدای خسته ي مهربان باشد ...!


    شبنم آذر
    سلام
    خوبید؟
    دختر گلت چطوره؟
    سرتون خلوت شد؟
    ممنون بابت این جملات ارزندتون
    نامه ای به ادمین
    اینجا
    به بقیه دوستان هم اطلاع دهید
    ایام شهادت مولی الموحدین حضرت علی علیه اسلام برشماتسلیت باد
    التماس دعا
    من از اتش دل چون خم می در چوشم
    مهر بر لب زده خون می خورم خاموشم
    تو اگر در تپش ابر
    خدا را دیدی
    همتی کن و بگو ماهی ها
    حوضشان بی آب است
    التماس دعا


    وقتی حسرت ها حتی جای دل تنگی ها را هم می گیرد ...

    وقتی روزگار سرد است ...

    وقتی روز به آفتاب التماس می کند ...

    وقتی شب به مهتاب وعده ای جز تاریکی نمی دهد، نمی تواند که بدهد !

    وقتی همه چیز به هم ریخته است !

    وقتی روزگار هیچ وقت آن طور که می خواهی پیش نمی رود ...

    وقتی آواز گنجشک ها هم این جا شنیده نمی شود ...

    وقتی ما در آنیم (لحظه) ولی برگ های طلایی پاییز به سرعت ثانیه های عمرمان یکی یکی از خاطرات درخت پاک می شوند ...

    .

    .

    .

    آن قدر برای رسیدن می رویم که در آخر می بینیم او در همین نزدیکی هاست ......
    براي کشتن يک پرنده يک قيچي کافي ست.
    لازم نيست آن را در قلبش فرو کني يا گلويش را با آن بشکافي.
    پرهايش را بزن...
    خاطره پريدن با او کاري مي کند که


    خودش را به اعماق دره ها پرت کند.
    دنبال نگاهها نرو چون مي تونن گولت بزنن، دنبال دارايي نرو چون كم كم افول مي كنه ، دنبال كسي باش كه باعث بشه لبخند بزني چون فقط با يك لبخند ميشه يه روز تيره رو روشن كرد ، كسي رو پيدا كن كه تو رو شاد كنه:gol:


    طعمش تلخ بود ... تلخی اش را دوست نداشتیم !

    بی طاقت شدیم و نا آرام . دهانمان بوی شکایت گرفت و گلایه. نام آنچه از دستش دادیم ... چه بود ؟!

    دیگر عزم آهنی و طاقت فولادی نداریم ؛ دیگر پای ماندن و رفتن نداریم . انگار ما را از شیشه و مه ساخته اند . دیگر برای شکستن مان طوفان لازم نیست ؛ ما با هر نسیمی هزار تکه می شویم ، ترک می خوریم ، می افتیم ، می شکنیم ، می ریزیم . و همین را می خواستند ...

    از اینجا تا تو هزار راه حوصله است ، ما اما چقدر بی حوصله ایم . ما پیش از آنکه راه بیفتیم ، خسته ایم . از نا هموار می ترسیم . از پست و بلند می هراسیم ؛ از هرچه نا موافق می گریزیم !

    شانه هایمان درد می کند ، اندوه های کوچکمان را نمی توانیم بر دوش کشیم . ما زیر هر غصه ای آوار می شویم و در سینه ی ما دیگر جا برای هیچ غمی نیست !

    .

    .

    .

    " ما اهل ماندن نیستیم خوب من ؛ این را زخمهایمان شهادت می دهند ..."
    گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمان است/ ابی که بر اسود ، زمین اش بخورد زود / دریا شود ان قطره که پیوسته روان است
    سلام شهریار جان
    قربونت ما بیشتر خیلی آقایی
    دستت درد نکنه
    لطف کردی سر زدی
    پس از یکی از زیباترین اجراهای ویلونیست مشهور "فریتز کرایسلر" خانمی به نزد او امد و گفت : اقای کرایسلر
    من حاضرم تمام زندگیم رو بدم تا بتونم مثل شما ویولن بزنم , کرایسلر خندید و گفت: منم همین کارو کردم
    سلام , خوبین ؟ انشا الله زودتر گرفتاریتون حل شه , راستش من هر وقت این جمله رو می خونم و واقعا به چیزهایی که نمی خواستم و خدا رو شکر اتفاق هم نیافتاده فکر میکنم احساس خوشبختی میکنم ,


    با من سخن بگو ...

    من صدای تو را می شنوم ...

    صدای گریه های تو را می شنوم ...

    صدای تو از میان تاریکی ها می گذرد ...

    ابرها را در می نوردد ...

    با نور ستارگان در می آمیزد ...

    و با انوار خورشید به من می رسد ...

    .

    .

    .

    نامه ای از خدا به تو !
    جمله زیبا وقابل تاملی ازبرنادشاو بود خیلی ممونم:gol:


    من، نوشتن بلد نبودم !

    آسمان آبی بود

    و می کشیدم روی کاغذ سپیدی

    آبی آسمان !...

    .

    .

    .

    نوشتن بلدم و نقاشی نه !

    و می نویسم

    از همان آسمان کودکی ...

    چیزی که ماند

    بی تغییر ...!
    هر چیزی یک جنبه مثبت دارد : اگر به خاطر چیزهایی که میخواستید ولی بدست نیاورده اید , عزا میگیرید و احساس بدبختی میکنید , بیایید به جای ان به چیزهایی فکر کنید که نمی خواستید و بدست هم نیاورده اید
    سلام و عرض ارادت به شما و دختر گلتون
    مرسی از جمله ی زیبات مهندس
    راستی مهندس تو تالار زبان یه تاپیک ترکی داریم یه سر بزن اونجا جالبه


    بهشت

    جایی نیست که من و تو را

    به آنجا ببرند و یا مارا به آنجا راه ندهند !

    بهشت در قلب من و تو نهفته است ...

    فقط باید آن را دید ...!


    نجواي تو را

    نمي توان نوشت ...

    گرماي تو را

    نمي توان كشيد ...

    نگاه تو را

    نمي توان سرود ...

    آغوش تو را

    نمي توان نواخت ...

    تنها مي توان

    دلي داشت

    سر ريز؛

    از بوي تني

    كه بالا مي برد تورا ...

    تا شانه هاي

    خـد ا .....!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا