sh@di
پسندها
387

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست......

    امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست.....
    ارد بزرگ : سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است .


    برایان تریسی : در مورد هر تصمیمی که می گیرید احتمال بدهید که ممکن است شکست هم بخورید . پس پیش بینی کنید که در این صورت چه خواهید کرد
    برایان تریسی : فکر کردن همراه با پیش بینی را تمرین کنید . چه اتفاقی ممکن است پیش بیاید و در ان صورت چه کار باید بکنید؟


    ارد بزرگ : مردان و زنان کهن در راه رسیدن به هدف ، یک ان هم نمی ایستند .
    ارد بزرگ : آدمها میوه های درختانی هستند که ریشه ای از دیرینه دارند .


    برایان تریسی : اولین ساعت روز ستون روز است هنری وارد بیچر

    برایان تریسی : اولین قرار ملاقات روز را صبح زود بگذارید . زود از خواب بلند شوید، زود از خانه بیرون بروید و مشغول کار شوید


    ارد بزرگ : کلید رازهای بزرگ ، در ژرفای کمی نیست .
    بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم / در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم...

    بلور اشکهای من همان آغازییست / مرور خاطرات من عجب تکرار زیباییست....
    باید آهسته نوشت
    با دلی خسته نوشت
    گرم و پر رنگ نوشت
    روی هر سنگ نوشت
    تا بدانند همه که اگر دوست نباشد ، دل نیست !!!!!!!!
    ♦ گیتی در جنگ و اوردی بزرگ در گردش است . اندیشه و تلاش خردمندان از یک سو و پوزخند اهریمن و روان دیوپیشگان از سوی دیگر ، معرکه این جهان گذارا است ارد بزرگ
    سلام عزیزم خوبی؟
    تو چرا گله میکنی و این حرفو میزنی؟
    تو که خوب از احوالم خبر داری؟به هر حال من شرمندم
    درسات چطورن؟سخت که نیستن؟
    از خود خانه و کاشانه ای ندارم ، اما در عمق آرزوی من این است
    که در دل تو خانه ای داشته باشم ، به مساحت یک قلب...
    جـبـرا ن خـلـيـل جـبـرا ن : درختان شعرهايی هستند كه زمين بر آسمان می نويسد و ما آنها را بريده و از آنها كاغذ می سازيم تا نادانی و تهی مزی خويش را در انها به نگارش درآوريم .
    جـبـرا ن خـلـيـل جـبـرا ن : بخشش زودگذر توانگران بر تهيدستان تلخ است و همدردي نمودن نيرومندان با ناتوانان، بی ارزش. چرا كه يادآور برتری آنان است .
    جـبـرا ن خـلـيـل جـبـرا ن : چه ناچيز است زندگی كسی كه با دست هايش چهره خويش را از جهان جدا ساخته و چيزی نمی بيند، جز خطوط باريك انگشتانش را .
    جـبـرا ن خـلـيـل جـبـرا ن : چه بسيارند گل هايی كه از زمان زاده شدن بويی برنياورده اند! و چه بسيارند ابرهای سترونی كه در اسمان گرد هم امده، اما هيچ دری نمی افشانند .
    جـبـرا ن خـلـيـل جـبـرا ن : برادرم تو را دوست دارم ، هر كه می خواهی باش ، خواه در كليسايت نيايش كنی ، خواه در معبد، و يا در مسجد . من و تو فرزندان يك ايين هستيم ، زيرا راههای گوناگون دين انگشتان دست دوست داشتنی "يگانه برتر " هستند، همان دستی كه سوی همگان دراز شده و همه ارزومندان دست يافتن به همه چيز را رسايی و بالندگی جان می بخشد .
    جـبـرا ن خـلـيـل جـبـرا ن : از يك خود كامه، يك بدكار، يك گستاخ، يا كسی كه سرفرازی درونی اش را رها كرده، چشم نيك رای نداشته باش .
    هر كه ما را ياد كرد ايزد مر او را يار باد


    هر كه ما را خوار كرد از عمر برخوردار باد


    هر كه اندر ره ما خارى فكند از دشمنى


    هر گلى كز باغ وصلش بشكفد بى خار باد
    کنار چشمه ای بودیم در خواب / تو بـا جامی ربـودی ماه از آب
    چو نوشیدیم از آن جـام گـــوارا / تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا