سال نو می شود. زمین نفسی دوباره می کشد. برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند، و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز، دوباره...من...تو...ما... کجا ایستاده ایم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار و سال نو مبارک...
باشه باید برم ببینم گل فروشیه چی داره ...میفکرم یه چیز برات میگیرم ک خوشت بیاد ...
وجدانن نامردی نیست پیک بهاری رو حذف کردن ...دوره ما تعطیلات عید زهر میشد ب دهنمون با اونن یک ها..الان برش داشتن ..آخه چرا...خداااااااا
عاشق صدای شرشر باران
عاشق پنجره های خیس باران خورده و
عاشق کوچه های نمناک انتظار
من عاشقم...
عاشق شب های پرستاره و مهتابی
در کوچه پس کوچه های دلواپسی و دلتنگی
در انتظار دیدار یک آشنا
من عاشقم...
عاشق پاکی و معصومیت
عاشق نگاهی پاک و بی ریا
عاشق سبزی بهار و
عاشق تمام شقایق هایی که عاشقند
و در آخر من عاشقم...
عاشق تو
عاشق با تو بودن و
بدون تو من عاشق هیچ چیز نخواهم بود....