sevda66
پسندها
2,511

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اخه خوابم میاد مهربون شدم.خخخخخ.بووووووووووووووووووووووووس..خداحافظ دختر نازم.
    الان ک بقیه خوابن کاراتو بکن.
    الان منم دیه کم کم دارم میرم.توام برو سر درس.همین ک گفتم بگو چشم.
    مادر خب برا خودت میگم زود بخون ک زود تموم کنی خیالتم راحت شه.
    انشاالله عزیزم.
    عه سودا جان.خب الان جای باشگاه اومدن فک کن فردا آخرین روزته اینجوری بیشتر خودتو حاضر میکنی.هر روز تا آخر شب همینجوری پیش برو.آخرش میتونی جمعه هم بخوابی.:redface:
    امتحن امروز ؟راجبش صحبت نکنیم دخترخ مامان.نمیدونم چطور دادم امتحانمو.
    وسط امتحانا هستم الان عزیزم.
    من تنهام توکه قهری باهام
    نمونده تو سینت عشقی برام
    حالا من اسیر فاصله هام
    بهم زدی عشقتو بامن
    تصمیمتو گرفتی نامرد
    حالا من هنوز چشم براه

    اینجام عسل مامانی.ببخشید یه مدت نمیشد بیام.ببیخشید دیر اومدم سوداژونی.
    وای سودی این سوسولی های جدید خرابم کرده..اصن یه وضعی:confused:
    به اره پهلوان اصلا پدر مهربانه:razz:...بیجا تو الی و الهام رو اخرش مثل خودت میکنی:confused:
    هیم :|
    اومد بش بگو دوسیش میدارم خعلی....
    من دارم میرم...
    هعی.. والا کسی نیمذاره من استراحت کنم ....
    بوس بوس..
    بای
    استاد ریاضیه مهربون تره خوب:D...بیخود انقدر بد اموزی نداشته باش برا بچه ها:cool:...مرسی چه جایزه درخشانی:biggrin:
    چرا تخسیر من ؟ :(
    هاع!
    مگه میذارن آدم استراحت کنه؟
    عاقا زخم بستر نگیرم واقعنی ؟ :D
    نه بابا ریاضی چیه درس تخمیری بود:/...اینا جوراب های خودته؟؟:biggrin:
    بده اون جو رو دیگه چه کنیم;)..فدات شم خوشلم منم دلم خیلی تنگ میشه ها :w36:
    چه مراقبی :D
    خوشگله رنگ لاک هایی که گذاشتی:smile:
    نمیدونم چیزی بود که محلیا میگفتن.ههههههههه.نه تروخدا باباتو راضی میکردی خو:d
    خو من اخرین بار تابستن اونجا رفتم بعد اون نرفتم.ندیدم!
    سیبیل چیه اخه؟ ایششششش:دی
    ای بابا تو جدیدا جو زیاد میدیا خواهر...من الان نیمه هوشیارم هوایی میشم یوقت خو:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا