امروز داشتم از سی دی فروشی تو شریعتی سی دی میخریدم.روبروی کتاب فروشی شریعتی یه دفعه یه موتوریه محکم زد به یه دختر دبیرستانی.دختر پرت شد چند متر اون طرف تر پخش شد وسط خیابون.خدا رحم کرد زنده موند.ولی بد جوری از سرش خون میرفت.تمام بدنش میلرزید.مقنعه اش پر خون شده بود.آمبولانس اومد بردتش.بیچاره فکر کنم داشت از مدرسه برمیگشت خونشون.ولی خیلی حالم گرفته شد.از اون موقع تاحالا فقط فکرم درگیر اون شده.اصلا نمیتونم فراموشش کنم

.اون صحنه های دلخراش یه لحظه هم از یادم نمیره!امیدوارم خدا بهش سلامتی بده