samira zibafar
پسندها
539

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وای وای .......ممنون .......شرمندم کردی که .........دارم دانلود میکنم سرعت افتضاحه......ببخش


    گویند صدای خفاش ها آنقدر بلند است که ما تونایی شنیدن آن را نداریم
    و چه زیباست این گوهر ناب ...
    خدایی که در همین نزدیکی است
    اما دریغ
    بارها دچار عجز و ناتوانی شدیم
    و تو را ندیدیم
    عشق با غرور زيباست ولي اگر عشق را به قيمت فرو ريختن ديوار غرور گدايي كني... آن وقت است كه ديگر عشق نيست صدقه است.
    گفتم: تو شيرين مني
    گفتا: تو فرهادي مگر؟
    گفتم: خرابت مي شوم.
    گفتا: تو آبادي مگر؟
    گفتم: ندادي دل به من.
    گفتا:تو جان دادي مگر؟
    گفتم: ز كويت مي روم.
    گفتا: تو آزادي مگر؟
    گفتم: فراموشم نكن
    گفتا: تو در يادي مگر؟
    8 دقیقه تاخیر داشت پستت.......من یاهو هستم خواستی بیا اونجا بای
    نشسته بود روي زمين

    و داشت يه تيکه هايي رو از روي زمين جمع مي کرد

    بهش گفتم:کمک نمي خواي ؟

    گفت:نه خودم جمع مي کنم

    گفتم: حالا اين تيکه ها چي هست؟

    بدجوري شکسته ، معلوم نيست چيه ؟

    نگاه معناداري کرد و گفت: قلبم !

    اين تيکه هاي قلب منه که شکسته ، خودم بايد جمعش کنم

    بعدش گفت: مي دوني چيه رفيق

    آدمهاي اين دوره زمونه دلداري بلد نيستن

    وقتي مي خواي يه دل پاک و بي ريا رو به دستشون بسپاري

    هنوز تو دستشون نگرفته مي اندازنش زمين و مي شکوننش

    مي خوام تيکه هاشو بسپارم به صاحب اصليش

    اون دلداري خوب بلده

    مي خوام بدم بهش بلکه اين قلب شکسته خوب بشه

    آخه مي دوني اون خودش گفته که:

    قلبهاي شکسته رو خيلي دوست داره

    تيکه هاي شکسته قلبش رو جمع کرد

    و يواش يواش از من دور شد

    و من توي اين اين فکر که چرا ما آدمها دلداري بلد نيستيم موندم

    دلم مي خواست بهش بگم: خب چرا دلت رو مي سپري دست هر کسي ؟!

    انگار فهميد تو دلم چي گفتم

    برگشت و گفت: دلم رو به دست هر کسي نسپردم

    اون براي من هر کسي نبود

    گفت و اين بار رفت سمت دريا

    سهمش از تنهاييهاش دريا بود که رازدارش بود . . .
    اینو فرستاده بودی گلم ولی ارزششو داشت بازم بخونی فدات
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا