خرید که هنوز نرفته ام!!!(خدا میدونه کی قراره برم!!! حالا خوبه فقط کفش میخوام، اگه اساسی باید خرید میکردم که هیچی!!)
خونه تکونی هم اتاقم شبیه بازار شامه، کیه که جمع کنه؟؟
یه عالمه درس نخونده، شنبه کوئیز، دوشنبه تمرین تحویلی
امروزم دیگه نور علی نور، وسط همایش بابا با صدای نگران زنگ زده برو در ماشینتو ببند!!! پلیس زنگ زده بهش که در ماشینتون بازه!!
اینقدر اعصابم خورد شد که قید همایشیو که به خاطرش یه کلاس اختصاصی و یه مهمونی مهمو پیچونده بودم، زدم اومدم خونه. حتی نرفتم وسایلمو جمع کنم!!
خلاصه که اعصابم خورده، به هیچ عامل بیرونی هم ربط نداره!! واسه همین حوصله بحث ادامه دار ندارم...
سرتون درد گرفت، نه؟ شرمنده، گفتم که اعصابم خورده...