salvador
پسندها
3,260

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • امشب شب آرزوهاست ...
    چشماتو ببند و آروم بگو : خدایا من عاشق توام و به تو نیاز دارم .. به قلب من بیا !
    تو هم مثل من این شب رو به دوستات یادآوری کن به این امید که از باغ دعاشون یه گل هدیه بگیری...
    یادم باش ..[IMG][IMG]
    باز کن پنجرهها را که نسیم
    روز میلاد اقاقی ها را
    جشن میگیرد
    و بهار
    روی هر شاخه کنار هر برگ
    شمع روشن کرده است
    همه چلچله ها برگشتند
    و طراوت را فریاد زدند
    کوچه یکپارچه آواز شده است
    و درخت گیلاس
    هدیه جشن اقاقی ها را
    گل به دامن کرده ست
    باز کن پنجره ها را ای دوست
    هیچ یادت هست
    که زمین را عطشی وحشی سوخت
    برگ ها پژمردند
    تشنگی با جگر خاک چه کرد
    هیچ یادت هست
    توی تاریکی شب های بلند
    سیلی سرما با تاک چه کرد
    با سرو سینه گلهای سپید
    نیمه شب باد غضبناک چه کرد
    هیچ یادت هست
    حالیا معجزه باران را باور کن
    و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
    و محبت را در روح نسیم
    که در این کوچه تنگ
    با همین دست تهی
    روز میلاد اقاقی ها را
    جشن میگیرد
    خاک جان یافته است
    تو چرا سنگ شدی
    تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
    باز کن پنجره ها را
    و بهاران را
    باور کن
    :gol:
    آق بیژن : "چه عکسای قشنگی مرسی رفیق. ماشالله از هر انگشتت یه هنر میچکه. "
    آره خیییلیییی !![IMG][IMG]

    همه چی خوف بود رفیخ ؟!! [IMG] از اون موحبتای مادرونه دارینا .... مث سوسکه که به بچه اش میگه قربون دس و پای بولوریت برم !! [IMG]

    ممنون از نیگاه موثبت شوما [IMG]
    سیلام داداش
    خوبی؟
    عکس اقا سگه رو هم دیدما
    یادم رفت بگم، چه زبونی داره ناقلا :دی
    خدا برای پدر مادرش نگهش داره
    چه خبر؟
    سلام داداش:gol:

    وقتتون بخير

    خواهش مي كنم

    چشمتون بي بلا و ممنون از لطفتون:gol:
    الهي !
    بر ان روز مي خندم كه يافته مي جستم
    دل و دست از دانش شستم
    به نابينايي مي نگريستم
    به مردگي مي زيستم
    الهي !
    ناديده و ناجسته حاصل!
    اي جان و دل را زندگاني و منزل
    از پيش خطر و از پس نيست راهي
    بپذير كه جز دوستي توام نيست پناهي

    خواجه عبدا... انصاري
    آهااااا...آخه ما هم از اینا داشتیم...
    برگاش همینجوری بود اما گلاش کوچولوتر بود...گلبرگاش هم این شکلی نبود...
    واس همین به اطلاعات خودم شک کردم!!! :دی
    بعله دیگه:بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد....
    مرسی از توضیحاتت بیژن جان
    پس اسمش مرجانه!اینجوری راحتتر میشه دنبالش بود
    راستی مادر هم دست خوش دارند ها...

    :gol: باغچه تون همیشه پر گل و دلت خوش بیژن:gol:
    خواهش میشه بیژن اختیار داری شبت خوش و خرم
    مرسی منم همین طور

    شبت بخیر
    خوب بخوابی
    ممنون بیژن جان...خواهش میکنم...
    واااااایییی...اسم این گُله چیه؟؟!!
    خیلی قشنگه!![IMG]

    با اجازتون من برم لالا...
    خوشحال شدم که بودی...
    شبت آروم و پر ستاره...
    خوابای رنگی ببینی...

    [IMG]
    وااااااااااای...مرسییییییی...

    اون نارنجیا خیلی قشنگن...و اون قرمزه!
    آره میدونم طفلی کلی عرق ریخت اونجا :d
    تازه آخرش خیلی باحال بود یهو بی اعصاب شد برگشت گفت اصلا به من چه پاشین برین باشگاه [IMG]:d

    [IMG][IMG]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا