دلخور از وسوسه بی پایان
ناخوش از خودزنی بی جبران
بهترین فرصتو از دست دادم
بدترین جای زمین افتادم
من به این فاجعه عادت کردم
که برم خسته بشم برگردم
پشت بی حوصلگی پنهون شم
پشنوم چیزی نگم داغون شم
من به این ناخوشی هر روزه
نه نفسگیر و تبسم سوزه
نبض احساسمو عادت دادم
نمیپرسم که چرا افتادم
ناخوش از خودزنی بی جبران
بهترین فرصتو از دست دادم
بدترین جای زمین افتادم
من به این فاجعه عادت کردم
که برم خسته بشم برگردم
پشت بی حوصلگی پنهون شم
پشنوم چیزی نگم داغون شم
من به این ناخوشی هر روزه
نه نفسگیر و تبسم سوزه
نبض احساسمو عادت دادم
نمیپرسم که چرا افتادم