دوس جونم دوس جونم من که هنوز سوات ندالم لفتم دفتم به یکی یه شعل خوشمل واسه دوسم بدو تا بلم به دوسی جونم بدم که خوشحال بشه بده یه با سواتی واست بخونه!
خم زلف تو دام کفر و دین است
ز کارستان او یک شمه این است
جمالت معجز حسن است لیکن
حدیث غمزه ات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کی توان برد
که دائم با کمان اندر کمین است
بر ان چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحر آفرین است