چشمان بسپردیم. خوابی لانه گرفت...
نم زن بر چهره ی ما... باشد که شکوفا گردد زنبق چشم و شود سیراب از تابش تو
و فرو افتد...
بینایی ره گم کرد. یاری کن و گره زن نگه ما و خودت با هم...
باشد که تراود در ما همه تو...
ما چنگیم. هر تار از ما دردی.سودایی...
زخمه کن از آرامش نامیرا . ما را بنواز
باشد که تهی گردیم وآکنده شویم از والا نت خاموشی...
آئینه شدیم. ترسیدیم از هر نقش...
خود را در ما بفکن. باشد که فراگیرد هستی ما را...
و دگر نقشی ننشیند در ما...
ای دور از دست...!
پر تنهایی خسته است...
گه گاه شوری بوزان.......
التماس دعا. یا حق (قشنگترین پایانیه که ازت یاد گرفتم)
مدیریت که هیج! فعلا به هیچی نمیرسم! همه ی کارای مدیریت افتاده رو دوش شانلی و مخصوصا ارام!
طرحم که خدا بگم چی کارش کنه! مردک بی لیاقت! دیگه واسش کار نمیکنم و خودم فکر نمیکنم و زحمت نمیکشم! چند روز پیش رفتم یه پلان خارجی دیگه سرچ کردم میخوام همونو واسش کپی کنم!
تو چی کار کردی؟ کارا خوب پیش میره؟
می خونم . اما بعضی درس ها رو نتونستم همراه پارسه پیش ببرم .
تقربیا نخوندن توی عید رو ، تونستم جبران کنم .
سرعتم هم توی تست زدن بهتر شده .
رتبه های آزمون دوم و سومم ؛ 160 و 200 خرده ایی شد.
مبانی نظری و ادبیات رو حدود 70 می زدم . بقیه درسها رو هم 30 یا 40 خرده ای معمولا . البته زبان و ریاضی چون وقت نمی کردم بخونم حدود 10 درصد یا گاهی پائین تر می زدم . ( چون نمی خونم ترجیح می دم نزدنم )
ریاضی بلدم ، فقط باید واسه کنکور یه نگاه کنم تا فرمولای تستیش یادم بیاد.
واسه هندسه و ایستایی هم وقت نذاشتم زیاد ، اما تست هاش رو بد نمی زنم .
توی این مدت یه سری مشکلاتی پیش اومد که توی روحیه ام خیلی تاثیر گذاشت ....