واااااااااااااااااااااای پوووووووووووووووووویان از دست تووووووووووووووو
گفتم برو آتیش بسوزون نگفتم که برو پویانو بسوزون

نه این روح هلیه داره باحات میحرفه یووووووووهاهاااااااااااا یوهوهوووووووووووووو بترس پووووووووووووویان

یه دینامیت انداخته کردم نمیدونم چیرا گچ تهش شوتینگ شد سمت چشمم

هم دااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااغ بوووووووود هم سنگین بود هم جاش بد بود چند میلیمتری چشمم خورد

یه چیزایی هم رف تو چشمم نیدونم چی بود هنوزم داره میسوزه

بعد یه پیرزنه رو مجروح کردم

هیراد و نشونه گرفتم که زیر پاش بندازم یه پیرزنه کنارش بود گچش گرووووووومپ خورد به قوزک پاش دوساعت مالیدش بعد رف خونشون

آه پیرزنه من و گرف تا اومدم به خودم بجنبم یه چیز محکمی شترقققققققققققققققققققققق خورد وسط کمرم

بازم گچ لعنتی بووووووووووووووود

نمیدونم چرا ته همه اینا گچ میذارن آخه
