You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
-
تا عشق تو سوخت همچو عودم
يك عقده نماند از وجودم
-
ياران همنشين همه از هم جدا شدند
ماييم و استانه ي دولت پناه تو
-
-
من هيچ ندانم كه مرا انكه سرشت
از اهل بهشت كرد يا دوزخ زشت:gol:
-
در خواب بودم مرا خردمندي گفت
كز خواب كسي را گل شادي نشكفت
-
انانكه محيط فضل و اداب شدند
در جمع كمال شمع اصحاب شدند
-
تا چند اسير رنگ و بو خواهي شد
چند از پي هر زشت و نكو خواهي شد
-
وقت سحر است خيز اي مايه ي ناز
نرمك نرمك باده خور و چنگ نواز
-
من هيچ ندانم كه مرا انكه سرشت
از اهل بهشت كرد يا دوزخ زشت
-
ميان مهربانان كي توان گفت
كه يار ما چنين گفت و چنان كرد
-
من كه از ياقوت و لعل اشك دارم گنجها
كي نظر در فيض خورشيد بلند اختر كنم
-
دل از من برد و روي از من نهان كرد
خدا را با كه اين بازي توان كرد
-
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود انچه مي پنداشتيم
-
سر ارادت ما و استان حضرت دوست
كه هر چه بر سر ما ميرود ارادت اوست
-
ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد
ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد