سلام،
إ، چه جالب! يه سري خونه خاله م اينا بوديم، ماهواره دارن. يه بابايي نشسته بود پشت ميز، هي يه چيزي مي گفت بعد ميگفت،خودتون رو آماده كنيد تا انرژي مثبت من رو بگيريد، بگيريد. بعد بد جوري زور ميزند، روم به ديوار، روم به ديوار، گالن گالن گلاب، انگاري طرف يبوست داشت. آخرش هم هيچ اتفاقي نيفتاد، شماره حساب داد برا انرژي 2+!
سفر هم، جاي شكا خالي، از تهران كوبيديم رفتيم ماهشهر، صبح رسيديم، شبش رفتيم شيراز، باز فرداش رفتيم ولايت، آخر سر هفتم از ولايت رفتيم اصفهان، يه ساعت بعدش،از اصفهان اومديم تهران. حالا هم فعلاً تهرانيم. [IMG]
إ، چه جالب! يه سري خونه خاله م اينا بوديم، ماهواره دارن. يه بابايي نشسته بود پشت ميز، هي يه چيزي مي گفت بعد ميگفت،خودتون رو آماده كنيد تا انرژي مثبت من رو بگيريد، بگيريد. بعد بد جوري زور ميزند، روم به ديوار، روم به ديوار، گالن گالن گلاب، انگاري طرف يبوست داشت. آخرش هم هيچ اتفاقي نيفتاد، شماره حساب داد برا انرژي 2+!
سفر هم، جاي شكا خالي، از تهران كوبيديم رفتيم ماهشهر، صبح رسيديم، شبش رفتيم شيراز، باز فرداش رفتيم ولايت، آخر سر هفتم از ولايت رفتيم اصفهان، يه ساعت بعدش،از اصفهان اومديم تهران. حالا هم فعلاً تهرانيم. [IMG]