مــردم دیــده مــا ؛ جـز به رخت ، ناظـر نیستدل سرگشته مــا ؛ غیــر تــو را ، ذاکــر نیست.......عــاشق مفلس اگـر ...! قلـب دلـش کـرد نثـارمکنش عیب ؛ کـه بر نقـد روان ، قــادر نـیست....*.....مـن که در آتـش سودای تـو ...! آهــی نــزنـمکی توان گفت ، که بر داغ دلـم ، صابر نیست........روز اول کــه ...! ســر زلــف تـو دیــدم ؛ گفتمکـه پریشانی ؛ ایـن سلسله را ..! آخر نیست