nsomayeh
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دوست خوبم-امیدوارم سال بسیار خوبی در پیش رو داشته باشید:gol::gol: سال نو مبارک
    پیشاپیش سال نو مبارک-سالی سرشار از سلامت- شادی و موفقیت داشته باشید:smile:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/392045-آخرین-جمله-ای-که-روت-تاثیر-گذاشت-چی-بود؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/391885-کمترین-نمره-عمرت-چند-بوده؟چه-درسی؟(بگو-خجالت-نکش)?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/391837-واکنش-دختر-پسر-ها-بعد-از-دیدن-خوشکل-تر-از-خودشون?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/392810-درد-و-دلهای-خدا?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/392826-تعهد-زنانه-خیلی-با-حاله-آقایون-بخونین-و-حال-کنین?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/392828-تا-حالا-به-این-فکر-کردید-که-چرا-روی-کیک-تولد-شمع-میذارن?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/392834-چپ-چشم-هستید-یا-راست-چشم؟?highlight=
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/193368-نمونه-کارای-آهنگسازی-نوازندگی-بچه-ها/page5

    سلام دوست عزیز
    ببخشید می خواستم از شما دعوت کنم تا با من همکاری کنید
    می خواستم خواهش کنم تا تو انجمن خودتون هم عضو بشید و فعالیت کنید
    خوشحال میشیم تا از تجربیات شما استفاده کنیم
    اگر فعال باشید باعث افتخار تا شما را مدیر یکی از انجمن ها که توش تخصص دارید بکنم

    ممنون
    http://eng-society.com

    .

    .

    .

    یادت باشد زندگی کوتاهست! پس ببخش ... مهربان باش ... دوست بدار & همیشه بخند ...!

    [IMG]
    .

    .

    .

    پیشاپیش سال نو مبارک عزیزم ...

    امیدوارم سال جدید برای خودت و خانوادت سالی باشه پر ار قشنگی ها & روزهای خوب ...


    آنقدر زمین خورده ام که بدانم

    برای برخاستن

    نه دستی از برون

    که همتی از درون

    لازم است !

    حالا اما ...

    نمی خواهم برخیزم

    در سیاهی این شب بی ماه

    می خواهم اندکی بیاسایم ...

    فردا

    فردا

    برمی خیزم

    وقتی که فهمیده باشم چرا

    زمین خورده ام ...!


    " فریبا عرب نیا "
    قربون دل خواهر پر غصه ام برم...ماها چقدر بدشانسيم..نه؟


    بچه که بودم
    پیشانی ام سفید بود ...

    بابا
    به دبستان که رفتم آب داد !

    ما گلهای خندان شدیم و فرزندان ایران
    و دفتر های ما خط خطی ...

    بچه که بودی
    آسفالت بود و یک تکه گچ
    و خانه های از یک تا هشت ...

    بعد که باران می آمد
    و خط ها را می برد
    تکلیف ما سفید بود ...

    حالا بعد از این همه سال
    مشق هایم را نمی دانم
    پیشانی ام پر از خط ...!

    ابوالفضل پاشا
    کجایی سمیه؟؟؟
    نکنه آدم برفی شدی...مواظب خودت باش دختر گل


    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و رنج می برد
    از ایستادنش روی زمین
    که سیاره را سنگین تر می کند ...

    می خواهد بخار شود
    بادکنکی شود
    گره خورده با نخی
    به انگشت کودکی ...

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است ...
    وقتی شروع می کند به دویدن
    بی آنکه از جغرافی
    چیزی بداند
    تمام زمین را
    دور می زند
    آنچنان تنگ
    مرگ را در آغوش می فشارد
    که گویی نخستین معشوقش را !

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و هر صبح
    نگاه که می کند به من
    گویی در نگاهش معجزه ای رخ داده است ...!

    " شبنم آذر "


    از درز دنيا نگاه مي کنم
    خانه هايي با پرده هاي کشيده
    رهگذراني سر در گريبان
    با سايه هاي کشيده ...

    از درز دنيا نگاه مي کنم
    کوچه
    تا دو سوي عالم
    بي خواب است ...

    چندي است دنيا
    مرا به کناري نهاده است
    و نمي بيند
    از درز دنيا نگاه مي کنم ...

    .

    .

    .

    در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...


    دلا محیا شو
    محرم حسین می آید ...
    ندای مکتب انسان پرورش به گوش آید ...
    دلا محیا شو
    که کاروان حسین رهسپار سوی خداست ...
    ز مردگی به درآ !
    تا تو را بیاموزد
    چگونه بودن را ...
    چگونه مردن را ...
    .
    .
    .
    التماس دعا ...
    مرسی سمیه جان
    فرصت کردی...بیا یه به خبر خوب بدم


    گفت با هر سختي، آساني ست

    با هر رنج، شادي

    در دل هر غم، نشاط

    راست مي گفت او ...

    و من

    تا نرنجيدم نخنديدم ...!!!


    محمد جعفری(آزاد)


    عمريست

    دريا...دريا...باران

    به خورد تو داده اند

    و تو

    هنوز جنگل نشده ای !

    وقتی سرنوشت تو: کوير است

    حتی آسمان هم

    در برنامه ی آتی

    اعتباری برای رویش تو تخصيص

    نمی دهد ...!!!


    فرشته مه نگار


    گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی


    دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

    آرام آنها را ورق زد ...

    صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

    کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

    بادی وزید ...

    برگها به سرعت ورق خوردند ...

    مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

    و او غرق در اوهام دنیا

    رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


    ....


    خدایی دید ...

    نوری دید ...

    تسبیح... گل...پرنده...درخت...

    و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

    اشرفی که کنار ادات ایمان

    گل...پرنده ... درخت

    احساس حقارت می کرد !


    ...


    باران بارید ...

    خاطراتش را شست و با خود برد !

    او ماند ...

    بغض ماند ...

    تنهایی ماند ...

    و

    نوری که در خاطراتش گم شد ...!


    NasibeH
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا