یه خاطره هم از دانشگاه:
توی دانشگاه هیچی به اندازه درآوردن لج پسرا کیف نمیده:biggrin::biggrin:
ترم2 اولین جلسه بعد از عید بچه ها نمی خواستند برند سر کلاس استاتیک.دخترا رفتند خوابگاه و من از لج پسرا موندم که برم سر کلاس.آخ جاتون خالی که چه لجی ازشون دراومد و چقدر سوختند چون 40 نفر پسر مجبور شدند...
یادش بخیر:سوم راهنمائی که بودم اولین سالی بود که توی مدرسه ها شیر میدادند.یه روز با بچه ها طبقه دوم با یه پاکت شیر داشتیم فوتبال میکردیم.همون موقع دختر خواهر ناظممون که یه دختر لوس وتیتیش مامانی بود داشت از پائین رد میشد.ما هم نامردی نکردیم و پاکت شیر را از بالا ول کردیم توی سرش.فقط خدا بود که...
سلام.من ترم3مکانیک هستم.حرفهاتونو خوندم.من نزدیک5ساله که زبان راول کردم.میترسم دوباره برم سراغش.نمیدونم چیکارکنم:cry:.الآن نرم افزار تخصصی دارمINVENTORکارمیکنم.همزمان با پاس کردن محاسبات MATLAB را هم یاد میگیرم.ممنون میشم راهنمائیم کنید.:smile: