nika65
پسندها
1,047

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • زندگی یعنی عشق


    تو بران عشق بورز


    زندگی یعنی جنگ


    تو بجنگ
    تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی
    داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی

    هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی
    با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوی

    این عابران که می‌گذرند از خیال من
    مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی

    تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن
    در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی

    باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت
    وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی


    شبت بخیر نیکا خانوم
    صدای پچ‌پچِ غم... خواب من به هم خورده است
    دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است

    صدای پچ‌پچِ غم... هیس! هیس! ساکت باش
    سکوت، در دلِ بی‌تاب من به هم خورده است

    تو قابِ عکس مرا دیده‌ای، نمی‌دانی
    نشاطِ چهره‌ی در قابِ من به هم خورده است

    غم تو را نسرودم وگرنه می‌دیدی
    که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است

    هجای چشم تو را وزن‌ها نمی‌فهمند
    دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است
    به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را
    که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را

    بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
    فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را

    به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
    تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

    دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
    چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را

    بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم
    که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را

    غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
    برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را
    باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…

    جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…

    وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت

    تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا…

    روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای

    سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا

    افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت

    فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا

    کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان

    در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…

    تا آفتاب زد همه جا تار شد برام

    دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا،

    از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط

    یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا…
    سلام...
    شبها چشمانم ميعادگاه اشك ميشوند و غم همنشين قلبم . دوباره بغضهاي خسته و كهنه اسير گلوي
    سردم ميشوند . اي كسي كه در حكايت شب پنهان شده اي به عظمت آبي دلم نظري كن و
    سري به من بزن....
    شب بخير

    [IMG]
    سلام مامان جوونم
    خیلی خوشحال شدم
    مامان کوجایی؟؟
    مامان,یا خودت مامانم بمون یا یه مامان خوب مثل خودت پیداکن...میسی مامان جون...:child:
    ای واییییییییییی چیکار کنیم مامان جون,چرا نمیتونیم باهم بیاییم؟؟؟؟؟:crying2:
    من هر شب میام,سعی کن شبا بیای....
    دلم تورو میخاد....:child::crying:
    ماماااااااااااااااااااااااااااااااااااان....:crying2:
    مامانی کجایی؟؟:cry:
    آخه از دست تو چیکارکنم؟؟؟:cry:
    به هرکس میگم مامانم کو میگه نمیدونم.بعضیا میگن رفتی بابا بیاری,آره؟؟؟
    سلام مامان:gol:
    کجایی؟چرا نمیای اسپمگاه؟؟
    دلم تنگ شده...:cry::cry::cry:
    سلام خواهر....
    امیر پسره توئه؟
    هی بهونه میگیره من دیگه از پسش بر نمیام.....
    سلام
    خوبي خانم رويايي
    بابا نصف شبي كه ترسيدم بااين عكس صفحه ات!!!!!!!!
    سلام
    تو آلبوم من هست برو هر کدوم که خوشت اومد بردار
    سلام
    چطوری دختر؟
    کم پیدایی؟

    بچه ها گفتن آواتارت وحشتناکه منم عوضش کردم
    موفق باشی
    فعلا بای
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا