چی می مونه توی دنیا، غیر یه بدی یه خوبی
دو تا گلدون، یه گلاب پاش، یه کتاب رو رحل چوبی
مشت یاسی که می ریزی روی جا نماز مادر
گل مریمی که روزی، روی سنگی می شه پر پر
توی آئینه نیگا کن، می گه فرصتی نمونده
می گه خوش بحال اونکه، آیه های عشقو خونده
می گه می شه این بیابون پر شه از گل محبت
بدی رو می شه رها کرد، می شه خوبی بشه عادت
می شه بارون شد و بارید روی خوشه های گندم
می شه خورشید شد و تابید، تو شبای سرد مردم
پاشو کوله بارو وردار، روبروت باغ بهشته
نکنه یه وقت بمونی، بگی حکم سرنوشته
خوب من چشمات و وا کن، روبروت آبی دریاست
روبروت غرق ستارست، شهر خورشیدی فرداست