ni_rosa_ce
پسندها
8,918

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • اهمیت این پنجره
    در اتاق
    کم نیست
    ما می‌توانیم کنار هم
    گنجشک‌ها را بشماریم
    پاییز را زمستان کنیم
    و برای دُرناها دست تکان دهیم،

    حالا فکر کن نباشی
    من باشم و همین اتاق
    من باشم و همین پنجره
    قطعا حیاط زیر سیگاریم خواهد شد
    حتما درست خورشید از همین جا غروب می‌کند
    ای تُف
    به این همه اتفاق غریب
    این پنجره در خیلی از اتفاق ها دست دارد
    من شنیده‌ام
    چند نفر بعد از مرگم می‌گفتند
    وقتی که نبودی
    دست های پنجره من را به حیاط پرتاب کرد!


    نيما معماريان
    دلت باید زنده باشه ؛ اونم با عشق ... :D

    نه ، من فقط خواننده ی وبلاگتم ... :gol:
    براي من
    باز بگذار
    درهاي شهري را
    که در آن
    زندگي مي کني

    آن چيزها که
    براي تو خواهم گفت
    تنها با سخن گفتن از آنها
    به اتمام نمي رسند

    سال هاست
    از زندگي من
    لحظه هايي را دزديده اي
    که تمام اين لحظه ها
    با نام تو يکي شده اند


    ازدمير آصف
    مترجم : سیامک تقی‌زاده
    خب آدمی ست دیگر
    دلش تنگ می‌شود
    حتی برای کسی که دو ساعت پیش برای اولین بار دیده
    الان باید علامت تعجب بگذارم جلوی این جمله؟
    آدم ها از یک جایی در زندگی ات پیدا می شوند که فکرش را نمی‌کنی
    از همانجا که گم می ‌شوند
    تعدادشان هم کم نیست هی می آیند و می روند
    اما این تویی که توی آمدن یکی‌شان گیر می‌کنی و
    وای به حالت اگر که او فقط آمده باشد سلامی بکند و برود...!

    مهسا ملک مرزبان
    روزگارم می‌گذرد
    بی‌ هیچ کس
    برای آرزو دیر است
    هر چه میروم نمیرسم
    دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست
    خسته‌ا‌م
    در چرخشی باطل سر شا ر از خودم
    آسمان گرفته با من
    هنوز فکر می‌کنم چقدر مانده تا من
    من باختم به خود باختم
    من تو شده‌ام
    راستی‌ چرا نیستی‌؟ کجایی؟
    غبار چهره این قاب را ورق بزن
    دعوت کن مرا به خوابی‌ رویایی
    گذشته‌ام را برگردان
    شکسته شدم در لابلای آهنگ غمگین زندگی‌
    فصل‌هایم همه سرد و دلم آینهٔ درد
    من به خواستنت دچارم
    در جایی دور از این اتاق
    این شهر، این آسمان
    بدون ترس، بدون برگهای زرد
    سالهاست میگریزم از حوصلهٔ زرد این حصار
    تنهایی من غریب ترین جای جهان است
    و سالها پشت خالی‌ روزگار
    می‌خواهم غمهایم را بپیچانم
    چرا که این افکار دفع نمی شود
    درست مثل همین روزها...

    امیر وجود
    سلام رزالی
    خدارو شکر که خوبی، منم شما رو میبینم بهتر میشم...دی
    ممنونم از لطفتون...سلامت باشید.
    :smile::gol:
    ✿.✿.✿ جشن تــــولد E.H.S.A.N عزیز ✿.✿.✿
    سلااااااام عزیزم ممنون گلم ،سنگ تمام گذاشتی انشا... عروسیت جبران کنم :w02:


    البته عجله داشتیم دو روزی پیشواز رفتیم...دی هویجوری+
    خواهش رزالی...ممنون که تشریف داشتین.
    به امید دیدار...در پناه حق.

    :smile::gol::gol:
    بله متاسفانه الان برف و بارون همه اش شده فانتزی...فوقش چن دقیقه میباره زودی تموم میشه.
    مرسی از آدرس...:smile:
    چرا تو؟
    تنها تو؟
    چرا تنها تو از میان زنان
    هندسه ی حیات مرا در هم می ریزی
    پا برهنه
    به جهان کوچکم وارد می شوی
    در را می بندی و من
    اعتراضی نمی کنم؟
    چرا تنها تو را دوست دارم
    و می خواهم؟

    نزار قبانی
    آفرین صبح خیز باش تا کامروا شوی...منم هر از گاهی دلم برا تعطیلی برف مدرسه تنگ میشه...زمون ما برفا همه دو متری بودن.
    نه فرمایش شما همیشه متینه نیازی به یادآوری ندیدیم...دی توجیهی:biggrin:
    مرسی از شعر نزار...عاشقانه سرای جهان.:gol:
    فصلی ست بین فصل پاییز و زمستان
    من نام آن را می گذارم "فصلِ گریه"
    فصلی که جان
    به آسمان
    نزدیک می گردد...

    نزار قبانی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا